یافتن پست: #هایم

*elnaz* *
*elnaz* *
شانه ها تداعی کننده بهترین لحظاتند... چه آن شانه ای که صبح ها با آن موهایم را نوازش می کردی و خرمن گیسو را دسته کرده و با شانه ات حالت می دادی و بعد مثل خوشه های گندم می بافتی ... چه آن شانه ای که تکیه گاه محکم و امین ِ دردِ دل هایم بود

.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 18:43
+1
nazli
nazli
پشت میز قمار دلهره عجیبی داشتم
برگی حکم داشتم و دیگر هرچه بودضعیف بودو پایین
بازی شرو شد حاکم او بود و من محکوم
همه برگهایم رفتند و سر برگ بیش نماند
برگی از جنس وفاروکردو من بالاتر امدم
بازی در دسته من افتاد
عشق امدم با حکم عشوه و نازبرید
وحکم امد از جنس چشم سیاهش
زندگی حکم من پایین بودوباختم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 17:30
+4
xroyal54
xroyal54
در آغ وش خـــــــــدا گریستم تا نوازشم کند . . .
پرسید:فرزندم پس حــــوایت کو ؟!!
اشک هایم را پاک کردم و گفتم : کنار آدم دیگریست . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 13:24
+5
nanaz
nanaz

نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم!

نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند!

آن عشقی که میگویند تو نیستی ، تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی!

... از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم!

باارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده !

قدم به قدم با تو ، لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت ، ماندن خاطره هایی که مرور کردن به آن در آینده ای نزدیک دلها را شاد میکند!

و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم ، و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام است

پایانی ندارد زندگی ام با تو ، آغاز دوباره ایست فردا در کنار تو ، فردایی که در آن دیروز را فراموش نمیکنم ، آنگاه که با توام هیچ روزی را فراموش نمیکنم ، که همه آنها یکی از زیباترین روزهاست و شیرین ترین خاطره ها ، و گرم ترین لحظه ها !

سر میگذارم بر روی شانه های تو ، آرامش میگیرم از صدای تپشهای قلب تو ، دلم پرواز میکند در آسمان قلبت ، میشنوم صدای تپشهای قلبت ، اوج میگیرم تا محو شوم در آغوشت !

تا خودم را از خودت بدانم ، تا همیشه برایت بمانم ،چه لذتی دارد تا صبح در آغوش تو بخوابم!

تا ببینم زیباترین رویاها ، فردا که بیدار میشوم حقیقت میشود همه ی رویاها !

و اینجاست که عاشق خیالات با تو بودن میشوم ، و به عشق این خیالات دیوانه میشوم !

حالا من مجنونم و تو لیلای من ، همیشه میمانیم برای هم ، و میسازیم یک قصه ی عاشقانه دیگر با هم !

بر میگردیم به دیروزی که گذشت ، خاطره ی شیرین فردا بدجور به دل نشست !

و میدانیم زندگی مان عاشقانه خواهد گذشت ، هم دیروز و امروز و هم فرداهایی که خواهد رسید!

[​IMG]
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 13:44
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
به خاطر آرزوهایم که میمیرند

سکوتی میکنم سنگین تر از فریاد
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 20:43
+2
xroyal54
xroyal54
یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد...
می توانست، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد
هر آن چه گفتم را باور کرد
و هر بهانه ای آوردم را پذیرفت
هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.
اما من!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 15:16
+7
*elnaz* *
*elnaz* *
دلم یک شهر باران زده و یک بسته وینستون قرمز می خواهد..و یک پنجره ی باز... پنجره ای که رو به هیچ همسایه ای نباشد... تاپ بپوشم و موهایم را باد شانه کند...و یک تاب.... تابی که کسی برایش به نوبت نه ایستاده باشد.خالی از هر دلهره ای...


دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 14:35
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
بگرداتاقم را شعر ها و لباس هایم را میان این همه چیزی چز جای خالی خودت نیست از پاهایت نترس روزی تو را از این حیاط می برند و پله های ایوان را فراموش می کنی نرنج از دست هایت که دست تکان می دهی و چمدان چرخداری را تا ایستگاه می کشی و غروب میروی.............


دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 14:22
+2
*elnaz* *
*elnaz* *
جایی توی بدنم، که سر یا دندان یا دلم نیست، تیر می کشد، جایی توی فکرهایم است، ته حرف هایم یا پشت ِ پشت ِ قلبم. یک جور درد تازه است و غصه ای ناآشنا...


دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 13:51
+2
*elnaz* *
*elnaz* *
کلید هایم از جیبم می افتند کیف پولم را گم می کنم گوشی ام را جا می گذارم و عجیب که تو را -که نیستی- می برم با خودم در جیبم در کیفم در دلم....................


دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 13:41
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ