یافتن پست: #هایم

saman
saman
در CARLO
سکوت عجیبی دارد اینجا...

تنها من مانده ام و خیال بودنت، خنده هایت و

نوشته هایم که ...

با دلم چه کرده ای!؟ با من چه می کنی !؟

دلم برایت تنگ می شود

وقتی می خواهمت

وقتی بلند بلند می خوانمت ونیستی، تنهایی عجیبی

است دیوانه ام می کند گاهی ...

می دانم آرزوی دیدنت فقط خیالیست شیرین ...

کاش اینجا بودی

درست روبروی من!

سکوت می کردیم و در آن سکوت

من جرعه جرعه از شهد نگاهت سیراب می شدم

کاش می دانستی دلتنگی با دلم چه ها می کند

کاش می دانستی دلم .....

دلم گرفته ….

خیلی دلم گرفته….

انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمیبارد…

انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند…
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 14:22
+6
binam
binam
در CARLO
داستان من و تو از آنجا شروع شد که پشت شیشه ی بی جان مانیتور به هم جان دادیم … !

با دکمه های سرد کیبُرد ، دست های هم را گرفتیم و گرمایش را حس کردیم …!

با صورتک ها ، همدیگر را بوسیدیم و طمع لب هایمان را چشیدیم …!

آهنگی را هم زمان با هم گوش کردیم و اشک ریختیم …!

شب بخیر هایمان پشت خط های موبایلمان جا نمی ماند …!

امروز داستان برگشت …

آغوش هایمان واقعی ، بوسه هایمان حقیقی ، اما با این تفاوت که دیگر من و تو نبودیم ، هر کداممان یک “او” داشتیم ...!

پشت شیشه ی سرد مانیتورم ، دلم لک زده برای یک صورتک بوسه ….!

لک زده برای یک آهنگ همزمان …

لک زده برای یک شب بخیر …
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 13:52
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
در لحظه هایی که روزهایم از شب تاریکترند، خنده های تو خیال مرا روشن می کند چشمان تو بهانه ی لبخند من شده اند …
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 12:08
+6
saman
saman
در CARLO
خودت پنهان کاری را یادم دادی





وگرنه




من ساده تر از این بودم




که بغض سنگین "دوستت دارم" را در گلو نگه دارم




کلاغ آخر قصه هایمان شاهد است




که هیچگاه




نمی خواستم آخرین صفحه داستانمان




علامت سوال باشد!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 11:57
+7
saman
saman
در CARLO
گریه کردم اشک بر داغ دلم مرحم نشد / ناله کردم ذره ای از دردهایم کم نشد…!

در گلستان گل ، گل های زیادی بوییدم ولی/از هزاران گل ، گلی همچون تو پیدا نشد….
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 11:17
+7
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
روزی می رسد که تمام عاشقانه هایم برای تو، در یک کلمه خلاصه میشود: گور بابات {-26-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 22:06
+8
saman
saman
در CARLO
وقتی تنهاییم دنبال یک دوست میگردیم

وقتی پیدایش کردیم دنبال عیب هایش میگردیم

و وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هایمان با او می افتیم و باز تنهاییم!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 17:52
+6
saqar
saqar
از اینکه، من، و تو، ما نمیشویم، کمی خوشحال و کمی غمگینم!
خوشحالم چون اگر ما میشدیم ولی دلهایمان یکی نمیشود نمی‌دانستم چه کنم!
اما غمگینم،
زیرا همیشه احتمال یکی شدن دلهایمان مانند نمکیست بر روی زخمهایم!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 17:38
+8
saman
saman
در CARLO
همین که هستی


همین که لابلای کلماتم


نَفَس میکشی


راه میروی


در آغوشم میگیری


همین که پناه ِ واژه هایم شده ای


همین که سایه ات هست


همین که کلماتم از بی "تو"یی


یتیم نشده اند


کافیست‌ برای یک عمر آرامش ؛

باش


حتی همین قدر دور


حتی همین قدر دست نیافتنی
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 14:04
+5
saman
saman
در CARLO
توهم با من نمی مانی برو بگذار برگردم



دلم می خواست می شد با نگاهت قهر می کردم



برایت مینویسم آسمان ابریست دلتنگم



و من چندیست دارم با خودم با عشق می جنگم



اگر می شد برایت می نوشتم روزهایم را



و سهم چشمهایم را سکوتم را صدایم را



اگر می شد برای دیدنت دل دل نمی کردم



اگر می شد که افسار دلم را ول نمی کردم



دلم را می نشانم جای یک دلتنگی ساده



کنار اتفاقی که شبی ناخوانده افتاده



همیشه بت پرستم بت پرستی سخت وابسته



خدایش را رها کرده به چشمان تو دل بسته



توهم حرفی بزن چیزی بگو هرچند تکراری



بگو آیا هنوزم مثل سابق دوستم داری؟



خودم می دانم از چشمانت افتادم ولی این بار



بیا و خورده هایم را ز زیر دست و پا بردار



من چه تلخم امروز
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 12:51
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ