یافتن پست: #همین

zahra
zahra
از آن روز که رفته ای ؛
کارت شارژ ها را ...
سیگار میخرم و با خیابان ها حرف میزنم !
همینطوری پیش برود ،
گوشی را هم باید بفروشم ؛ کفش بخرم ..
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 14:05
+9
-1
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
در این افکار بودم که خوابم برد...همین افکار تنهایی..!
همین که یاد تو می افتد گاهی دل تنگم..
نقابی از سکوت و وحشت و ترس و هراس...
مرا در در آغوش میگیرد...
همین یادت مرا تا بی نهایت حرف ها میکشاند ولیکن باز هم من
برای با تو بودن پلکهای خیسم را بروی هم میگذارم...
باز خواهم دید..
تو را باز هم میبینیم...
در این یاد خواب قشنگم حتی اگر تا بیداری نباشد راهی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 00:41
+4
reza
reza
تو کجایی سهراب؟؟؟ اب را گل کردند ... چشم ها را بستند .. .. و چه با دل کردند ... ... ... وای سهراب کجایی اخر ؟؟؟ زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند .. کجایی اخر ؟؟ که همین نزدیکی عشق را دار زدند همه جا سایه ی دیوار زدند ... صبر کن .. قایقت جا دارد ؟؟؟؟ من هم میخواهم دور شوم از این خاک غریب ... تو کجایی اخر ......؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 23:54
+4
ali rad
ali rad
همینی که میبینی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 23:10
+1
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
همین اطراف میچرخم...
صدایی نیست...
فقط یک حسرت کوتاه...
میان ماست انگاری!!
چقدر این روزها را همیشه خواب میدیدم...
چه میگفت ان پیر فرتوته؟!!!
چه میگفت که حسرتم را باد اورد نزدیکتر؟
چرا هر چه می سوزد در این خانه.
دل تنها و بی قاب نگاه مانده در رویاهای فردای من است آیا؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 22:25
+4
maryam
maryam
غربت را نباید در الفبای شهر غریبی جست, همینکه عزیزت نگاهش رو به دیگری فروخت تو غریبی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 22:16
+2
سحر
سحر
نه در این حد، ولی‌ خب ...
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 21:59
+4
فکل مکل
فکل مکل
خب تو گروه کل کل دختر پسرا عضو شید دیگه اه{-13-}{-31-}{-40-}{-28-}{-10-}{-6-} [لینک]
9 دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 18:59
+3
mah3a
mah3a
چه خوب می شد تو همین روزا
خدا میومد یه ماچم می کرد
یه چایی می زدیم
بعد می گفت این چند وقت داشتم باهات شوخی می کردم
ببینم جنبه شو داری یا نه!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 15:53
+1
reza
reza
عاشقم اهل همین کوچه ی بن بست کناری

که تو از پنجره اش پای به قلب من دیوانه نهادی

تو کجا،کوچه کجا، پنچره ی بازکجا

من کجا ،عشق کجا، طاقت آغاز کجا

تو به لبخند و نگاهی

من دلداده به آهی

بنشستیم، تو در قلب و من خسته به چاهی

گنه از کیست؟

ار آن پنجره باز؟

از آن چشم گنه کار؟

از آن خنده معصوم؟

از آن لحظه دیدار؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 15:40
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ