یافتن پست: #وقتی

saqar
saqar
در CARLO
'حوا'ماندن سخت است...
وقتیکه..
آدمها باهر دم و باز دمى 'هوا' میخواهند!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 17:08
+8
*elnaz* *
*elnaz* *
من توی این حجم کرخت بودن می پوسم..

من از این درد از این فاصله می سوزم..

من شکل توام پر چرک و خونابم..

من تن زخمیه پلنگی که تو خوابم..
تو که شکستی و شکست واسه منم خواب تو..تو و پشت منو و پشت سرهم خنجر نو..بعد شیش سال سگی

هنوز زخمت رو قلبه..بعد این همه سالم هنوز اون درد قبله..که مثل خوره می خوره روحمو تو تاریکی..مثل جغد

کوری که تو کوچه باریکی..که تو بن بست تن تو خفه شدم.. قاطی بودم و با تو پاتی یک دفعه شدم..

مجنونی که گیتارشو با چش تو کوک کرد..چقد شعر شدم برات با ردیف برگرد..چقد ضجه مکیدم تو عالم

مستی که..نرم تو خلا یادت و اینکه نیستی که..بشیم نئشه ازهم بزارم سرتو رو سینم..

بازم خیس شی با گریه های بی دلیلم...بازم بغض تو گلوم ...بزنه چمبره...بازم بخندی مثل همیشه

بگی میگذره...مثل غزل بشی اشکی بشی تو چشام.. دوباره مهدی موسوی بخونی برام...

هر دونه دونه خاک تنت واسم عزیز بود...با اینکه رابطمون همیشه تو اوج و حضیض بود...

با اینکه تموم ثانیه ها با تو شکنجه...شدم ولی وقتی نیستی این عمق رنجه...که هستن از بار معناییش خالی

میشه...سایه ی ثانیه های ساعت سالی میشه..که پنجره ها از زخم تن تو شکستن...

که حنجره ها همه خفه شدن و بستن...من ترسو تنها تورو ترانه کردم...

صد بار قسم خوردم برنگردم...ولی مگه میشه نمیشه تو خاکمی...

واسه تو دائم الوضو ام تو نمازمی...واسه توئه لامصب این پر پر زدن...ببین روزی که جنازمو واست اوردن.. 
               

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 16:36
+2
saqar
saqar
در CARLO

 ضمن قبولی طاعات و عبادات ...


متاسفم واسه پسرایی که شب قدر, تو حیاط امامزاده و سرمزار شهدا هم پیس  پیس کردن و تیکه انداختنو ول نمی کنن و هم چنین متاسفم واسه دخترایی که این مراسماتو با عروسی اشتباه می گیرن! متاسفم واسه مردمی که میان احیا می گیرن و حیاط امامزاده رو پر می کنن از ظرف یه بار مصرف و روزنامه هایی که روشون نشستن, درسته ما تو جهان سوم به دنیا اومدیم ولی حداقل می تونیم سعی کنیم که جهان سومی نباشیم به قول دکتر شریعتی" روستایی بودن عیب نیست, روستایی ماندن عیب است" مردم ما فقط بلدن غر بزنن همین!


متاسفم واسه این برادرامون(!!) که اینجور شبا کلی تریپ برمیدارن و بی سیم می گیرن دستشون و هی از اینور میرن اونور و از اونور میان اینور و وقتی مراسم تموم شد و یکی مثل من داره آشغالای تو حیاط رو جمع می کنه به طرز چندش آوری وراندازش می کنن و بهش تیکه میندازن , متاسفم واسه خودم که اینا باید از من و امثال من مراقبت کنن, متاسفم واسه حاجیایی که به عشق حوری بهشتی تسبیح می زنن, متاسفم واسه احمقایی که به زنشون به چشم اموالشون نگاه می کنن و اسم حسادتشونو میذارن غیرت!


متاسفم واسه دخترایی که اجازه میدن فروشنده ها باهاشون لاس خشکه بزنن و اسم این رفتارشونم میذارن روشن فکری و  high class بودن, متاسفم واسه پسرایی که به اندازه یه ارزن هم اختیارشون دستشون نیست و متاسفم که هممون همه ی این چیزارو می بینیم و کاری نمی تونیم بکنیم
3 دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 15:49
+12
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

وقتی می پرسی چیزی میخوریین
اونی که میگه : من یکی دو لقمه باهات میخورم   جدا موجود ترسناکیه


دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 14:57
+1
saman
saman
در CARLO



رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:

سلام حالت خوبه؟


من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم:


حالم خیلی خیلی توپه.


بعدش اون آقاهه پرسید:


خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟


با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم، برای همین گفتم؛


اُه من هم مثل خودت فقط داشتم از این جا رد می شدم...


وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم:


من می‌تونم بیام طرفای تو؟


آره سؤال یه کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم:


نه، الآن یه کم سرم شلوغه!


یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:


ببین، من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی از دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب می ده!



دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 13:08
+4
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
مـردهــا سکوت نميکنن...!
فقط داد ميزنن....
نميتونن وقتی که ناراحت هستن گريه کنن و بهونه بگيرن...!
فقط داد ميزنن...!
اونا نميتونن به تو بگن من رو بغل کن تا آروم شم...!
فقط داد ميزنن...!
نميتونن بگن دلشون ميخواد تو آغوش تو گريه کنن...!
فقط داد ميزنن...!
ممکنه خيلی تو رو دوست داشته باشن...!
اما نميتونن صداشونُ مثِ دختربچه ها کنن
و جيغ بزنن و بگن عاشقتم....
فقـــــــــــط داد ميزنن...!
اون همه اينـا رو قورت ميده که بگه يه مـــَـرده...!
يه آدمِ محکم که ميتونه تکيه گاهت باشه...!
اما تو نگاه به قوي بودنش نکن...!
چون فقط داد ميزنه...!
از دادش دلگير نشو...!
تو قلبش يه بچه زندگي ميکنه...!
که پاکتر و رويايی تر از هر زنيه...!
گاهي دلش اونقدر ميگيره که فقط...!
داد ميـــــــــــــــزنه...
خان دایی
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 12:40
+9
saman
saman

دقت کردین وقتی کسی تو تاکسی کنار آدم روزنامه میگیره دستش ، مطلبش هرچی که باشه خوندنش تا سر حده مرگ جالب میشه ؟


.


 دقت کردین وقتی تو خونه تنهایین ، از شیر حموم گرفته تا یخ ساز یخچال دست به دست هم میدن تا بترسی ؟


.


 دقت کردین همیشه سطح مسابقات از نظر کسی که قهرمان شده بسیار بالا بوده ؟

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 12:20
+5
مهسا
مهسا


تو چشام زل بزن بیا ببین بغضو
تاحالا اینطوری دیده بودی تو من تخسو
تا حالا دیده بودی که اینقد داغون بشم
با صد تا قرصو دری وری آروم بشم
ولی تو چی با یه الکی با نور شمعو...

بگو بینم تو هم میکنی گاهی یادم
یا که الان اینقد دورو ورت داری آدم
که فاز فابریکی نه اضافه کارن و
پایه عشق و حال ومهمونی و شادی هاتن
بگو بینم باهاشون هستی خودی
اسمی از من میاری وقتی مست میکنی
یا وقتی بحث پیش میاد که باکی دوست بودی...

شاید حالا همش پشت سرم فحش بدی هیچ
حق انتخاب داری و این مشکلی نیست
ولی خدا میدونه که اگه دوست داشتم
واسه خودت بوده و واسه خوشکلیت نیست...
اصلا هرجایی میری برو اجازه داری
میدونی تورو ساختن واسه اضافه کاری
آخه دست خودت که نیست یکم عقده ای شدی.
4 دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 12:05
+10
saman
saman
در CARLO
یکی از دردناکترین لحظه های زندگی اینه که وقتی داری امتحان میدی

بغل دستی هات از ماشین حساب استفاده کنن

و تو ندونی واسه چی دارن از این ماشین حساب استفاده میکنن !
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 11:29
+5
sahar
sahar
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺍﻓﺮﯾﺪ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﯾﺒﺎیی ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻡ ! ﺳﭙﺲ مرد ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻋﯿﺒﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﺪﻝ ﺑﺎﻻ ﺑﺸﻦ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ میان
عاشقتممممممممممممممممممممم خدااااااااااااااااااااااااا{-49-}{-41-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 00:36
+9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ