♥ نگار ♥
چگونه در ماه رمضان تشنگی خود را برطرف کنیم:
ابتدا به سمت راست نگاه کنید…
سپس به سمت چپ نگاه کنید…
اگر کسی نبود یک لیوان آب سرد سر بکشید! تا تشنگی تان برطرف شود!
اگرم کسی دید؛ با کف دست بکوبید روی پیشونی خود و بگویید:
ای وای! یادم نبود که روزه ام…!
اونم میگه: یادت نبود، مشکلی نداره…!
♥ نگار ♥
پیشاپیش بازگشت یوزپلنگان رابه محیط زیستشان خیرمقدم میگوییم...
SADAF.SHAHLAI
بهم گفت به شرفم قسم تا اخرش باهاتم ..شرفش پیش من گرو موند ....حالا داره چیکار میکنه با عشق جدیدش اون بی شرف...
♥ نگار ♥
ﺁﯾﺎ ﺍﺯ ﻋﻼﻗﻣﻨﺪ ﺷﺪﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻋــﻠﯿﺮﺿﺎ ﺣــﻘﯿـــﻘﯽ ﺭﻧﺞ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﺪ؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻣﺎ ﮐﻔﺶ " ﺗﻦ ﺗـــﺎﮎ " ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﮐﻔﺶ ﺑﮑﻮﺑﯿﺪ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺶ ﺻﺪﺍ ﺁﺏ ﻫﻮﯾﺞ ﺑﺪﻩ
farhad
شمعیم و دلی مشعله افروز و دگر هیچ / شب تا به سحر گریه ی جانسوز و دگر هیچ
افسانه بود معنی دیدار، که دادند / در پرده یکی وعده ی مرموز و دگر هیچ
خواهی که شوی با خبر از کشف و کرامات / مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ
زین قوم چه خواهی؟ بهین پیشه ورانش / گهوراه تراش اند و کفن دوز و دگر هیچ
زین مدرسه هرگز مطلب علم که اینجاست / لوحی سیه و چند بدآموز و دگر هیچ
خواهد بدل عمر، بهار ار همه گیتی / دیدار رخ یار دل افروز و دگر هیچ.
♥ نگار ♥
دختر عمه ی من داشت شوهرشو صدا می زد می گفت:
پیشی من...
موشی من...
جوجوی من...
بعد به من گفت وحید و صدا کن...
منم بلند گفتم : حیوون زنت کارت داره!
نمی دونم چرا 6 ماهه دخترعمه ام باهام حرف نمی زنه
مگه پیشی و موشی وجوجو 3 تاشون حیوون نیستن؟-___________-
*elnaz* *
نگاه کُن که غم درون دیدهام
چگونه قطره قطره آب میشود
چگونه سایۀ سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب میشود
نگاه کُن
تمام هستیام خراب میشود
شرارهای مرا به کام میکشد
مرا به اوج میبَرد
مرا به دام میکِشد
نگاه کُن
تمام آسمانِ من
پُر از شهاب میشود
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشاندهای مرا کنون به زورقی
ز عاجها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
به راه پُر ستاره میکشانیام
فراتر از ستاره مینشانیام
نگاه کُن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخرنگ ساده دل
ستارهچین برکههای شب شدم
چه دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفههای آسمان
کنون به گوش من دوباره میرسد
صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه کُن که من کجا رسیدهام
به کهکشان، به بیکران، به جاودان
کنون که آمدیم تا به اوجها
مرا بشوی با شراب موجها
مرا بپیچ در حریر بوسهات
مرا بخواه در شبان دیر پا
مرا دگر رها مکُن
مرا از این ستارهها جدا مکُن
نگاه کُن که موم شب به راه ما
چگونه قطره قطره آب میشود
صراحی سیاه دیدگان من
به لایلای گرم تو
لبالب از شراب خواب میشود
به روی گاهوارههای شعر من
نگاه کُن
تو میدمی و آفتاب میشود