یافتن پست: #چشمانم

binam
binam
در CARLO
بس که زمانه مرا رنج بداد

شدم این مــــــــــــــَرد که میبینی

امروز به دختری گفتم

دختر که نباید انقدر حساس باشد

رو به چشمانم گفت

من حساس نباشم لابد این پسرنماها حساس باید باشن!!!



ای زمانه [!]تو

که خوی زنانگی از من ربودی

و چیزی جز زمختی را به من هدیه ندادی









بی نام
دیدگاه  •   •   •  1392/02/24 - 01:49
+3
poria
poria
نازنینم

عشقم را نه از روی جملات نامه هایم بلکه

از چشمانم بخوان .

کلمات ، عشق باشکوه مرا حقیرو کوچک میکنند .

برای فهمیدن معنی نگاهم دنبال کتاب ها نرو

جوابش را در قلبت خواهی یافت .
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 22:40
+3
poria
poria
چشمانم در آسمان

به جستجوی آخرین ستاره ی شب است

و می روم به اوج ، کنار او

ستاره ای که در سپهر آرزو

یگانه تقدیر من است
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 22:30
+2
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت
یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت
.
ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد
از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد
.
ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی
یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی
.
ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد
مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد
.
ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود
یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود
.
ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد
یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !
دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 02:40
+9
ali rad
ali rad
چشمانم را می بندم و در رویا...آزادی را در آغوش می کشم..چشمانم را می بندند و در بیداری به جرم رویاهایم...سنگسارم میکنند...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 12:47
+1
mohamad
mohamad
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 00:33
+5
ali rad
ali rad
دلم پراست! پر پر پر، آنقدر كه گاهى اضافه اش از چشمانم ميچكد.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 20:41
+4
ali rad
ali rad
پلکهاي مرطوب مرا باور کن



اين باران نيست که ميبارد





صداي خسته ي من است که از چشمانم بيرون ميريزند
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 23:28
+5
ronak
ronak
کاش می شد چشمها به پیشواز نگاه مهربانی برود
چشمه چشمانم خشکیده
دیدگان پرطراوتم پژمرده شده
کاش از انتظار رهایی یابم ......
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 16:54
+2
mah3a
mah3a
خسته ام...

دستانم سرد است

از سرما مي لرزد اما...

چه كسي باور مي كند ؟؟؟؟

كاش مي دانستم دلتنگي كجاي اين قلب را تسخير مي كند

تا بر آن پرده سياهي كشم ...

صدايش را خاموش كنم و او را از خود جدا .

باور نمي كنم ....باور نمي كنم .

باور نمی کنم که دلتنگ باشم

سرد است اما باز هم دل به شلاق هاي آسمان مي سپارم .

صورتم را رو به سوي آسمان مي برم .

به چشمهاي سرخ رنگش خيره مي شوم .

اشك هايش بر چشمانم مي نشيند .

هر معلولي علتي دارد اما چرا براي معلول سرماي بدنم علتي نميابم ؟

هر عملي عكس العملي دارد

اگر من به تو مي انديشم تو نيز بايد......نه، بايدي در كار نيست

اصلا چه اهميتي دارد

خسته ام ......خسته از فكر پرواز .

واگر بالاخره نتوانم پرواز كنم چه؟

شانه هايم را به علامت بي اهميتي بالا مي اندازم

به خود مي گويم چقدر همه چيز بي معني است.

عده اي مي دوند ، عده اي مي نشينند ، گروهي مي خندند ،

گروهي مي گريند ...اما چرا؟؟؟؟؟؟؟

از اين همه فكر هاي در هم خسته ام

چه غريب است كه روزي چشم باز مي كني و

مي بيني همه كساني كه روزي برايت حكم آشنا داشتند چقدر غريبند.

اصلا همه چيز غريب است غريب.

دلم
4 دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 10:56
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ