maryam
دست در دست او
صحنه می رقصد
در مقابل چشمانم !
لبخند می زنی
سست می شوم
او را در آغوش می گیری
نفسم به شماره می افتد
تو
او
من
...
بلندتر بخوانید :
بردی از یادم
دادی بر بادم
با یادت شادم
دل به تو دادم
در دام افتادم....
ronak
هنوز هم..
چشمانم نگاهت را..
نگاهم لبــانت را..
و لبــانم لبانت را نشانه میرود در طلب یک بــوسه..
هنوز هم زیباست انتظار آغــوشت را کشیدن…
حتی زیباتر از گذشته…
benyamin
وقتی خدا از پشت ، دستهایش را روی چشمانم گذاشت ، از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم ک فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم...
ronak
زن كه باشي،
عاشق شوي ّچشم سفيدّ خطابت ميكنند!!!
راست ميگويند...
چشمانم سفيد شد به جاده هايي كه
ْ تو ْ
مسافر هيچكدام نبودي...
mitra
این روزها زل میزنم تو چشمانم
خودم را بهانه میکنم برایه خنــــــدیدن..
قدم میزنم پا به پـــــایه ی خودم
ودستم میگیرد دست دیگرم را..
تــــــــــا گم نشوم میان این همه تنهــــــــــایی..
sasan pool
اینجا شب است
اینجا سکوت حکم فرماست
اینجا همچو دلم ظلمت ساکن است
اینجا تنها جاییست که میتوانم به راحتی حرف دلم رو بزنم
وگاهی چشمانم همچو آسمان به راحتی میبارد
و
اینجا خانه ی دل شکسته من است
ronak
چشمانم غرق در اشکهایم شده ....
دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ....
همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد...
انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ، انگار دیگر دنیای من بن بست شده ، راهی ندارم برای فرار از غمهایم...
این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران ن...بودم، کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ....
دیگرگذشت ، حالا تو نیستی و من جا مانده ام ، تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام ، تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام....
فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم ، هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم،اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمیکنم....
دیگر بس است ، تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم، تا کی باید برای این و آن بمیرم؟