یافتن پست: #چشم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چه خیالی جا مانده است
روی سطرهای موازی چشمانت
پاک نکن
من هنوز پاک نویس نکردم
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 19:29
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چه لذتی در خاموش کردن ناگهانی تلویزیون اونم وقتی که چندین جفت چشم با تمرکز بی سابقه به آن دوخته شده هست؟؟؟؟
اگه میدونید به منم بگید!
تفریح سالم مامانم شده جدیدا..!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 19:22
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شما یادتون نمیاد ما وقتی بچه بودیم اول مهر که کفش نو برام میخریدن سر کلاس انقدر نیگاش میکردم که دیگه چشمام خسته میشد ، تازه اگه روش یه لک میفتاد با آب دهنم تمیزش میکردم …
انقد که من از کفشم لذت میبردم لیونل مسی از کفش طلاییش لذت نمیبره …
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 19:03
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کاش یکی پیدا میشد
که وقتی می دید گلوت ،
ابر داره و چشمات، بارون.
جای اینکه بپرسه : چته ؟ چی شده ؟
بغلت کنه و بگه:

گریه کن ...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 10:51
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تویی که فکر میکنی از ما سرتری و بالا تری باید بگم که ارزش چشم از ابرو بیشتره :|
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 10:38
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



سلامتی سربازای بی ملاقاتی
سلامتی اشکایی که از دوری عشقشون و خانوادشون میریزن
سلامتی بیخبریاشون از خیلی جاها
سلامتی پدر مادراشون که چشم براهشونن:(
سلامتی اونایی که رفتن سربازی عشقشونم رفت با یکی دیگه:(
سلامتی سربازایی که تو خدمت هم خرج خانواده میدن

سلامتی سربازی ک ۵۵دقیقه تو صف ایستاد تا ۱دقیقه صدا عشقشو بشنوه ولی چیزی نشنید جز:
"مشترک مورد نظر در حال مکالمه میباشد"





دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 21:18
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ڪاشـــــ فقط بوבـے

وقتـے بغض مـےڪرבم!

بغلم مـےڪرבـے و مـےگفتـے...

ببینمـــــ چشمـــــاتو

منـــــو نگاه کـטּ...

اگه گریـ ـہ کنـے قهـــــر مـےڪنم میرمـــــا!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 20:21
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گر چه افکندی ز چشم خویش آسانم چو اشک

یک شب ای آرام جان بنشیم به دامانم چو اشک

یا به خاک تیره غلطم یا به رخسار گلی

بر خود از این بازی تقدیر لرزانم چو اشک

گر به چشمی بوسه دادم یا به رخساری چه شود

کین زمان با حسرتی در خاک غلطانم چو اشک

سوز پنهان درون است این که پیدا می شود

گه به لبهایم چو شعر و گه به چشمانم چو اشک
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 19:53
+2
saeed
saeed
امـــروز نــه چـایـــ م دارچیــن داشـت
نـه قهـــوه ام شکــر
نــه اینکــه نــخواهـم
حـــوصله اش  را نــداشتــم
یعنـــی مــی دانـــی..
امـــروز نــبـودم
نــه!
امـــروز اصــلا نـبـــودم
مــن کـه خیلــی وقـــت اسـت
نـ.یـ.سـ.تـ.مـ..
امـــروز آفتــاب بـــود..بهــــار بــــود...
راحـــت بگویــمــت
امـــروز تــــو بایـــد مــی بـــودی
همـــه ی روزهـا بـه کنــار
تــو امــروز را عجیــب بـه مــــــن

وبه چشمهای منتظرم

بـ.د.هـ.کـ.ا.ر.ی. . . !

دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 15:55
+3
nanaz
nanaz

نبودنت را غروب های زمستان


در قهوه خانه ی دوری سیگار می کشیدم


نبودنت دود می شد و می نشست روی بخار شیشه های قهوه خانه


بعد تکیه می دادم به صندلی چشم هایم را می بستم


و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه می کردم


تا بیشتر از یادم بروی


نامرد اگر بودم نبودنت را تا حالا باید فراموش کرده باشم


مرد نیستم اما نامرد هم نیستم


زنم و نبودنت پیرهنم شده است

دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 12:30
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ