یافتن پست: #چشم

korosh
korosh

یک سور به سنگ پای قزوین / کرانچار: فدراسیون به حرف‌هایی دایی واکنش نشان دهد/ قهرمانی به خوبی قضاوت کرد!


سرمربی سپاهان با تمجید از قضاوت محسن قهرمانی می‌گوید فدراسیون فوتبال باید به حرف‌های علی دایی و انتقاد او به قضاوت بازی واکنش نشان دهد.



به گزارش ایسنا، سرمربی تیم فوتبال سپاهان در نشست خبری پس از بازی تیمش مقابل پرسپولیس اظهار کرد: من دیروز هم در نشست خبری گفته بودم که برای این بازی کاملا آماده هستیم و فکر می‌کنم که در طول 90 دقیقه توانستیم این موضوع را به اثبات برسانیم که ما تیم باکیفیت‌تری هستیم. در همان نیم ساعت اول بازی به دلیل موقعیت‌های زیادی که داشتیم باید سرنوشت بازی را تعیین می‌کردیم اما بازیکنان ما در این نیمه در ضربات آخر عجولانه کار می‌کردند به همین خاطر در بین دو نیمه به آن‌ها گفتم که با آرامش بیشتری بازی کنند و روی موقعیت‌ها با طومانینه بیشتری کار کنند تا به گل برسند.

وی ادامه داد: بالطبع پرسپولیس در ادامه رو به بازی ریسکی و مخاطره‌آمیز آورد و همین به ما کمک کرد که بتوانیم بیشتر تهاجمی باشیم و شانس‌های بیشتری داشته باشیم اما متاسفانه بازیکنان ما این فرصت‌ها را از دست دادند با این حال به آن‌ها تبریک می‌گویم.

خبرنگاری در ادامه با انتقاد از صحبت‌های علی دایی در نشست خبری از کرانچار درباره رد و بدل شدن وجوه مالی بین محسن قهرمانی و طرف دیگر پرسید که سرمربی سپاهان پاسخ داد: من بسیار تعجب می‌کنم از علی دایی که به عنوان یک اسطوره در فوتبال ایران و حتی جهان مطرح است و سوابق بین‌المللی بسیاری دارد اما خود او می‌داند که در دوران بازیگری‌اش هم به کرات اتفاق افتاده که داور بعضی مواقع اشتباه می‌کند. اما نباید چنین عکس‌العملی به اشتباه داور نشان داد. من بعد از بازی دوباره فیلم آن صحنه را دیدم که بازیکن حریف با بغل‌گیری کشتی‌گیرانه شجاع خلیل‌زاده را سرنگون کرد و به نظر من داور امروز قضاوت خوبی داشت. نیازی نیست که ضعف‌هایمان را با مطرح کردن این مسائل پوشش دهیم.

کرانچار گفت: به نظر من عکس‌العمل‌های دیگر باید از سوی کمیته داوران و نهادهای دیگر نشان داده شود چرا که فکر نمی‌کنم اتهام ساده‌ای زده شده باشد. ما امروز بازی باکیفیت و رو به جلویی انجام دادیم و تلاش کردیم با سلطه بر حریف، نتیجه را از آن خود کنیم.

او درباره سوال خبرنگار دیگری که از هدر دادن موقعیت‌های متعدد روی ضد حمله‌ها به وسیله مهاجمان سپاهان انتقاد می‌کرد و می‌گفت بهتر است اشاره‌ای به نام آن‌ها نداشته باشم پاسخ داد: فکر می‌کنم به جای شما من باید نام آن بازیکنان را ببرم. منظور شما حسین پاپی و محمد غلامی است که امروز شانس‌های متعددی داشتند. اما آن‌ها را به گل تبدیل نکردند. خود ما هم می‌دانیم که در مسابقه‌های بعدی این موضوع می‌تواند نگران کننده باشد. اما به طور قطع در روزهای آینده و در تمرین‌ها به طور مصور به بازیکنان نشان می‌دهیم که چگونه باید از این موقعیت‌ها استفاده کنند و آنالیز جداگانه‌ای روی این صحنه‌ها خواهیم داشت.

کرانچار در پاسخ به این سوال که آیا قبول دارید تصمیم داور در اخراج بازیکن پرسپولیس در دقایق ابتدایی بازی باعث شد که تیم شما بر بازی مسلط شود گفت: باید بگویم که خطایی که جریمه دارد باید حتما گرفته شود چه در دقیقه 2 باشد چه 42 و چه 62 . برای شما مثالی می‌زنم. 40 سال پیش در یک بازی در یوگسلاوی جو جردن در میانه‌های میدان به وسیله بازیکن حریف سرنگون شد که این صحنه از چشم داور دور ماند اما کمک داور دید و به او گفت. داور هم بازیکن خاطی را اخراج کرد. بارها در بازی‌های تیم‌های من هم اتفاق افتاده که داور اشتباه می‌کند اما من هرگز به این شکل اعتراض نکرده‌ام چرا که معتقدم داور باید در لحظه تصمیم بگیرد و ممکن است در آن لحظه اشتباه کند. با این حال من بعد از بازی فیلم آن صحنه را دیدم و داور تصمیم درستی گرفت.

سرمربی سپاهان درباره بازی بعدی این تیم با ذوب آهن هم گفت: باید در نظر بگیریم که ذوب آهن به خاطر تحمل شکست در این هفته برای جبران می‌آید. ما باید به تیم‌مان خوب استراحت بدهیم چرا که امروز بازی پرفشاری را پشت سر گذاشت. باید تمرین‌های خود را با توجه به نوع بازی ذوب آهن برنامه‌ریزی کنیم. ما در این بازی حق عقب‌نشینی نداریم. تیم ذوب آهن در بازی‌هایی که مقابل استقلال و پرسپولیس داشت، کاملا محق کسب امتیاز از این تیم‌ها بود. بازی با ذوب آهن یعنی یک داربی در پیش است و چون لوکا بوناچیچ قبلا در تیم سپاهان کار کرده است، کاملا با فضا و شرایط این تیم آشناست. پس مطمئنا بازی سختی خواهیم داشت اما سپاهان تیمی نیست که به همین سادگی‌ها به ذوب آهن امتیاز بدهد.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 01:24
+4
-1
saman
saman

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید


وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید


وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید


من عاشق چشمت شدم ، نه عقل بود و نه دلی


چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی


یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود


آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود


وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد


آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد


من بودم و چشمان تو ، نه آتشی و نه گِلی


چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی


من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر


چیز ر آنسوی یقین شاید کمی هم کیش تر


آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود


دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود


من عاشق چشمت شدم…

دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 01:02
+2
xroyal54
xroyal54
من کوچ می کنم...

از بین آدمهایی که

فقط چشمهایشان خیره به خود خواهی خودشان است


آدم های سنگ...

آدم های آهن...

آدم های كاغذ...

یكی بی پاسخت می گذارد!

یكی به التماسهایت نیشخند می زند!

یكی به بهانه یك پرسش عذابت می دهد!

یكی غرورت را به خاك می كشد!

یكی هم یلدا می شود و دلت را هزار بار میشکند!

لعنت به همه ی خوبی های عالم وقتی كسی قدرش را نمیداند!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 00:25
+6
saman
saman
آنقدر از مقابل چشم تو رد شدم
تا عاقبت ستاره شناسی بلد شدم
منظومه ای برابر چشمم گشوده شد
آن شب که از کنار تو آرام رد شدم
گم بودم از نگاه تمام ستارگان
تا اینکه با دو چشم سیاهت رصد شدم
دیدم تو را در آینه و مثل آینه
من هم دچار از تو چه پنهان حسد شدم
شاید به حکم جاذبه شاید به جرم عشق
در عمق چشم های تو حبس ابد شدم
شاعر شدم همان که تو را خوب می سرود
مثل کسی که مثل خودش می شود شدم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 00:14
+5
saman
saman
با من بهار جز به بدی تا نمی کند
دست نسیم پنجره را وا نمی کند
در ذهن کوچه شعر دل انگیز عشق را
دیگر صدای پای تو نجوا نمی کند
آواز گام های تو درهای بسته را
دعوت به روشنایی فردا نمی کند
چندی است چشم ناز و نوازشگرت مرا
از لابلای پرده تماشا نمی کند
دستت مرا به گردش صحرا نمی برد
چشمت مرا مسافر دریا نمی کند
در کوچه های گمشده یعقوب چشم من
آثاری از حضور تو پیدا نمی کند
در غربتی که از تو بجا مانده این دلم
جز تو هوای هیچ کسی را نمی کند
بازآ دوباره پنجره ها را مرور کن
بی تو کسی در آینه ام ها نمی کند
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:39
+2
saman
saman

عشق چیزی شبیه در زدن است
مثل دیدار ، مثل سر زدن است


هجرت خویشتن به محضر دوست
مثل پرواز ، مثل پر زدن است


سفری بین نــور و تــاریکی
سر زِ خاور به باختر زدن است


گفت و گو با نگــاه ، با ابرو
حرف دل را به یکدگر زدن است


مثل خواب است ، خواب ، اما نه
پرسه در خواب تا سحر زدن است


دشمنی در مرام حضرت عشـق
خنجر از پشت ، بی خبر زدن است


طعنه بر دوست پیش چشم رقیب
بیشتر مثل نیشتر زدن است


گفتن از عشق ، گفتن از معشوق
حرف بالاتر از خطر زدن است


باز داری ز عشق می پرسی
عشق آتش به خشک و تر زدن است

دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:35
+2
saman
saman
در قلب قصه های یکی بود یا نبود
یادم نمی رود که کسی جز خدا نبود
یادم نمی رود که در آن سال های دور
مردانگی ز افسر شاهی جدا نبود
در باور قبیلة احساس های پاک
بی حرمتی به ساحتِ گل ها روا نبود
آن روز در تصور انسانِ قصه ها
می گفت مادرم که محبت خطا نبود
وقتی د لی برای د لی درد می نوشت
پیکی به جز کبوتر بادِ صبا نبود
این کوه این تهی شده از یادِ تیشه ها
در بیستونِ عشق چنین بی صدا نبود
روزی که قهرمان به سر چشمه می رسید
راهی به جز مبارزه با اژدها نبود
می شد که در هوای مساوی نفس کشید
یک بام در کشاکشِ چندین هوا نبود
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:33
+3
saman
saman

من هستم و دوباره دلی بی قرار تو
این کوچه های خسته ی چشم انتظار تو


منظومه ی بلند غزل های ناز من!
خورشید هم ستاره شود در مدار تو


زیبا ترین تغزل بارانی منی
می بالد عاشقا نه غزل در بهار تو


عطری نجیب می وزد از واژه های من
هرگز نبوده این همه شعرم دچار تو


بخشیدم عاشقا نه دلم را به چشمهات
باشد که بی بها نه شود در کنار تو


جایی که عشق نیز دچار تو می شود
از من عجیب نیست شوم بی قرار تو

دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:30
+3
saman
saman

تو مثل حادثه ی عشق ناگهان و زیبایی
شبیه صبح گل سرخ دلفریب و رویایی


تو نا گهانگی شعر را سبب هستی
دلیل عصمت این واژه های شیدایی


دوباره پلک غزل می پرد خمار آلود
دوباره دست دلم را بگیر دریایی !


بگیر و از عطش چشم خود شرابم ده
مرا که سهم توام یادگار تنهایی


تو سر نوشت منی ای سرشته با غزلم!
که بیت بیت مرا کرده ای فریبایی


به جرعه جرعه ی چشمت که تشنه خواهد ماند
تمام دفتر من بی تو ای مسیحایی

دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:28
+2
saman
saman
دوباره می سرایمت تو را که شاعرانه ای
بهانه می کند دلم تو را که بی بهانه ای
همیشه چشم های تو دلیل شعرهای من
میان این همه غزل فقط تو عاشقانه ای
خدا تو را نیافرید مگر برای قلب من
که از تبار صبحی و زلال صادقانه ای
بخند خنده های تو بهانه ی ترانه هاست
دلیل هر سکوتی و شروع هر ترانه ای
تو ضربدر دل منی و حاصل شما غزل
همیشه جذر تو منم تویی که بی کرانه ای
نهاد بی گزاره ای اگر چه بی خبر ولی
رسیدی و برای من همیشه جاودانه ای

(نجیب زاده)


دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:26
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ