یافتن پست: #چشم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پدری دستش رو روی شونه ی پسرش گذاشت و گفت: منو بزن!پسر با مشت زد زیر چشم باباش!


پدر: کصافط چیکار میکنی؟ من پدرتم


پسر: شما پدر منی و احترامت واجب و هرچی ازم بخوای نه نمیگم


پدر: پس دوس دخدره تو بده من o-O


پسر: دیگه احترامم حدی داره :|
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 16:02
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

اون منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم

هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم

هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره

هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره


دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 15:14
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

دلم برای یک نفر تنگ است ...

نه میدانم نامش چیست و نه میدانم چه می کند

حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم

رنگ موهایش را نمی دانم

لبخندش را هم ...

فقط میدانم که باید باشد و نیست


دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 15:07
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نوبر است این چشم ها حیف است خوابش می کنی
تا به کی قلب مرا هر شب خرابش می کنی؟

آنقدر سیب گناه از چشم هایت می کند
مطمئنا یک شبی آدم حسابش می کنی

کاش می شد کوچه ای باشم که شب ها در سکوت
با قدم هایت دچار اضطرابش می کنی

باشد از جنس خدایی پس خدایی کن بگو
کی دعایی را که کردم مستجابش می کنی؟

خانه ای می سازم از عشق تو در رویای محض
با وجود آنکه می دانم ...... خرابش می کنی!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 12:40
+2
roya
roya

%D8%AD%D8%B3%20%D9%84%D8%B9%D9%86%D8%AA%

به کمی از آن حس لعنتی نیاز دارم:

+با گام های بلند به سمتم می آیی

قشنگ میتوانم آن لبخند پهنی که کل صورت استخوانیت را پوشانده است ببینم

باز همان حس لعنتی دارم

همان حسی که باعث میشود اسمم یادم برود

دستانم میلرزد و دهنم خشک شده است....

نمیدانم چرا نمیرسی

زمان کش می  آید و گام های تند و بلند تو در چشمم مثل یک فیلم اسلوموشن است!

یک قدم مانده به من می ایستی و...

دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 11:54
+4
saman
saman



هنوز بدرود نگفته‌ای، دلم برایت تنگ شده است
چه بر من خواهد گذشت
اگر زمانی از من دور باشی
هر وقت که کاری نداری انجام دهی
تنها به من بیاندیش
من در رویای تو شعر خواهم گفت
شعری درباره چشم‌هایت
و دلتنگی…


[جبران خلیل جبران]

دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 11:32
+3
roya
roya
در CARLO

مثل برف سپيد بودي 


مثل ابر پربار  . . 


 


مثل آسمان وسيع بودي 


مثل دريا عميق . . 


 


مثل شب پر راز بودي 


مثل ماه زيبا . .  


 


تو دست در دست من


قدم مي زدي در بي نهايت  . . 


 


تو چشم در چشم من 


حرفها مي زدي


 از اميدهاي دور  . . 


 


ما مي تپيديم در هم 


 مي خوانديم يك صدا  . . 


 


ما تنها نبوديم  . .


اما . . . 


تو . . تو نبودي . . 


 


افسوس دير فهميديم 


كه تو تنها


 يك نمايش كوتاه بودي. 


دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 11:10
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
در خواب هم راحتم نمی گذاری

بی خبر می آیی

صدایم می کنی ...


تا چشم باز میکنم 

باز نیستی !
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 04:03
+1
be to che???!!
be to che???!!

  تــَمام هوا را بو مي كشم



   چشم مي دوزم زل مـي زنم...




   انگشتم را بر لبان زميـن مي گذارم:



   " هــــيس...




   مي خواهم رد نفس هايش به گوش برسد..."



  اما... گوشم درد مي گيرد از ايـن همـہ بي صدايي




   دل تنگي هآيم را مچاله مـي كنم و



   پرت مي كنم سمت آسمان




   دلواپس تو مـي شوم كه كجاي قصه مان سكوت كرده اي



   كه تو را نمـي شنوم !!!


 

دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 02:59
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
تا که چشمم باز شد دیدم که یارم رفته است

ماه مهمانی تمام و مه نگارم رفته است

با گل این بوستان تازه انسی داشتم

گرم گل بودم که دیدم گلعذارم رفته است

@NEGAR1992

آخرین ویرایش توسط ramin-rtbm در [1392/05/17 - 02:00]
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 01:59
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ