یافتن پست: #چشم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چشم...چشم میدرخشید و رویا بود
دست ها را که بوسه باران بود
من دلم...تنگ دلت بود...
خالی دستم...گره دست بود...

زمان محدود و من بیم ناک...
زمان محدود و من اندوه ناک...

زمان گذشته است و من...دلتنگ تر از همیشه
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 21:32
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دختر گفت :بشمار پسرک چشمانش را بست
و شروع کرد به شمردن :یک... دو... سه... چهار.....
دخترک رفت پنهان شود
آن طرفتر پسردیگری را دید که گرگم به هوا بازی میکند،
برّه شد و با گرگ رفت
پسرک قصه هنوز می شمارد...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 19:55
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
@arash-tavanaei
@NEGAR1992

3 دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 19:34
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شیوه ی چشمت

فریب ِ جنگ داشت

ما غلط کردیم و صُلح انگاشتیم ...../




طاها ...../
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 17:08
+3
nanaz
nanaz
سخت آشفته و غمگین بودم…
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
... درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند ز من
و حسابی ببرند…

خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم...

چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !

اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...

سومی می لرزید...
خوب.. گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را میگشت

تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا

همچنان میلرزید...
پاک تنبل شده ای بچه بد
"به خدا دفتر من گم شده آقا ، همه شاهد هستند"
"ما نوشتیم آقا"

بازکن دستت را...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا میکرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...

گوشهء صورت او قرمز شد
هق هقی کرد و سپس ساکت شد...
همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله

ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز ، کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد.…
گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن

چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوبِ ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید...

صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش ، و یکی مردِ دگر
سوی من می آیند...
خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید..

سخت در اندیشه آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما

گفتمش، چی شده آقا رحمان؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمیگشته
به زمین افتاده
بچهء سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو و کنار چشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
میبریمش دکتر
با اجازه آقا...

چشمم افتاد به چشم کودک...
غرق اندوه و تاثر گشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودکِ خرد و کوچک
این چنین درس بزرگی میداد
بی کتاب و دفتر...

من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار از خود من بود و نمیدانستم

من از آن روز معلم شده ام ….
او به من یاد بداد ، درس زیبایی را...
که به هنگامهء خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی

***

یا چرا اصلاً من
عصبانی باشم

با محبت شاید،
گره ای بگشایم


با خشونت هرگز...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 14:38
+5
nanaz
nanaz
در CARLO
امروز هرچقدر آرزو کنی چشمه آرزوهات خشک نمی شه
پس آرزو کن[​IMG]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 13:37
+4
nanaz
nanaz

دیگه نمیشه به پسرا چشم غره بری
اینقد زیر ابرو برداشتن و موهاشونو رنگ کردن
میترسم دست مامانشونو بگیرن بیارن جلو درخونمون بگن
مامان این بود بهم چشم غره رفت تو کوچه شایدم بزنن زیرگریه


دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 12:17
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نیمتنه‌ی زنی
امتداد می‌یابد
از دهانی به دهانی دیگر.
تا طی شود این مسیر،
تن چشم‌هایش را می‌بندد.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/18 - 17:24
+4
be to che???!!
be to che???!!

هميشه يادت باشه اگه گدا ديدي


هيچ وقت تو دلت


نگو راست ميگه يا دروغ ، بدم يا ندم ، آدم خوبيه يا بديه


"چشماتو ببند و كمكش كن"


تا وقتي رفتي گدايي پيش خدا ، خدا هم تو دلش اين سوال ها رو از خودش نپرسه


"چشماشو ببنده و بهت بده


دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 22:38
+2
be to che???!!
be to che???!!

هي مرد!!!!!!!!!!
سرتو بگير بالا و تو چشمام نگاه كن
نگاه كن
نگاه كن
نترس
از چي مي ترسي؟
از يه نگاهه ساده؟
نگاهم ترس داره؟
از چشام مي ترسي يا اين اشك ها ديوونت مي كنه؟

از اين كه حرفاي كثيفت باعث اين اشك ها باشه؟
تو از اين اشك ها مي ترسي؟

با توام !
نگاهم كن . . .
نگاه كن كه اين اشك ها واسه چي ميريزن . . .
نگاه كن كه چي به روزم آوردي . . .
مگه با تو نيستم . . .
نگام كن. . .
لعنتي  . . .
نگام كن . . .

مي فهمي تحقير چيه؟

مي فهمي به خاطر عشق  ، اشك ريختن چيه؟
مي فهمي وقتي ميگي اگه صدات در بياد ميزنمت ازت ميترسم يعني چي؟

مي فهمي دست يه مرد سنگينه؟
مي فهمي سنگيني يه سيلي چي كار مي كنه؟


همون كاري كه تو مي كني . . .
همون كاري كه حتي با حرفا و توهماتت باهام ميكني.

تحقير و تهمت  درد داره . . .
بفهم . . .
بفهم كه اين اشك ها صورتمو مي سوزونه . . .


بفهم كه قلبم تيكه تيكه ميشه . . .


بفهم كه  دنيامو . . .


روحمو . . .

قلبمو . . .


بدنمو . . .


فقط به تو دادم . . . .


تو رو به جونه قناري ها ! تو رو به اون خداي بالا سرمون بفهم!


تو رو به خدايي كه بهت زندگي داده بفهم . . .


تو كه اسمتو مرد مي ذاري زن بودنم رو دركم كن


بفهم كه دارم جون ميدم  تا عشقمو  ببيني . . .


تو كه ادعاي مرد ! بودن داري . . .
تو كه ادعاي غيرتت ميشه !
تو كه ادعاي عاشقيت ميشه!!! . . .

تو كه ميگي دوسم داري . . .


تو كه ميگي فقط منو خواستي . . .


باورم كن كه تنها عشق دنيام تويي . . .



پ.ن: مهم نيست كه نمي فهمي ، فقط با حرفات داغونم نكن .

پ.ن: مي دونم نمي فهمي . . . چون تو يه مردي !!!!!!!  تو خوده دردي . . .



پ.ن مهم : مخاطب دارد اين نوشته ها!


مردي كه عاشقم كرده


باورش كردم


يار و ياورش شدم


مردي كه نام 4 حرفي اش 4 جهت وجودم رو گرفته@hamid-avp

دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 22:32
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ