یافتن پست: #گل

nazli
nazli



قدیما رقابت عشقی نهایت بین 3نفر بود که یکی پیروز میشد !!!

الان باید با کل افراد عضو فیسبوک و یاهو و توئیتر و گوگل پلاس و همکلاسی های دانشگاه طرف و همکاراش و فامیلاش و در و همسایه و ولگردای خیابون رقابت کنی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 04:04
+6
xroyal54
xroyal54
یه چیز رو نمیشه از پسرا گرفت
"معرفت"
پسرااااااااااااااا دست جییییییییییییییییییغ هوووورااااااا
میدونین چرا؟
چون اصلا ندارن که بخوای بگیری ازشون
گل دخملا من پرچمو دارم شما بیاین وسط قر بدین
دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 00:34
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نه! نگو! از این سفر با من نگو

من به پایان می رسم از کوچ تو

با من از آغاز این مردن نگو

کاش می شد لحظه ها را پس گرفت

کاش می شد از تو بود و تا تو بود

کاش می شد در تو گم شد از همه

کاش می شد تا همیشه با تو بود

کاش فردا را کسی پنهان کند

لحظه را در لحظه سر در گردان کن

کاش ساعت را بمیراند به خواب

ماه را بر شاخه آویزان کند

می رود تا قصه را غم نامه تدفین گل

می رود تا واژه را باران خاکستر کنی

ثانیه تا ثانیه پلواره ویران شدن

می روی تا بخشی از جان مرا پرپر کنی

با من امشب چیزی از رفتن نگو

نه! نگو! از این سفر با من نگو

من به پایان می رسم از کوچ تو

با من از آغاز این مردن نگو
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 23:06
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥





بعضی شعرها

هرگز شروع نمی شوند

که بی حضور آفتاب

هیچ غنچه ای

میل به گل نمی کند

و تا طلوع چشمانت

دلم قافیه می بازد !


دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 23:06
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد

نه، هیچ اتفاقی نمی افتد

روزها

همان طور به روودِ شب می ریزند

که شب ها

به سپیده ی روز...

نه پرده ای

به ناگهان کشیده می شود

نه سرانگشت شاخه ای

به هوای ماه می جنبد

نه تو

از راه می رسی!

*

قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد

مثلن این که:

تو با شاخه ای گل سرخ در دست هات

از راه برسی و ...!

نه،

عین روز روشن است،

تو رفته ای بازنگردی

و من

مانده ام پشت این همه کاغذسیاه

تا هر لحظه

به اتفاق خاصی که قرار نیست بیفتد

فکر کنم!

حق

 

قصه‌ی کهنه دروغ بود

من و ما بچه‌گی کردیم؛

که به جای قصه خوندن؛ قصه رو زنده‌گی کردیم...

در ِ آرزو رو بستیم

دل‌امون به قصه خوش بود؛

رستم ِ کتاب کهنه ته قصه بچه‌کش بود...

حالا تو قحطی رویا اجاق ترانه سرده؛

کسی رو بخار شیشه دلُ نقاشی نکرده...

سر وُ ته زدن به دیوار

برگ آگهی ترحیم؛

یه نفر نوشته جمعه

رو همه برگای تقویم...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 23:03
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



جعبۀ مداد رنگی ست

که دنیای سیاهُ سفیدم را

به رنگین کمان می نشاند

و بر سقف آرزوهایم

آفتابُ بادبادک می کشد

و من به رسم پروانه ها

چون باغی از گل های تر

دست هایت را دوست دارم


دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 22:57
+7
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی

             آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

آنانکه لذت دم تیغت چشــــــــــــیده اند

              بر جای زخــــــــم دل نپسندند مرهمی

راز ســـــتاره از من شب زنده دار پرس

              کز گردش سپهــــــــر نیاسوده ام دمی

دل بسته ام چو غنچه به راه نسیم صبح

             بو تا که بشکفد گلم از بوی همدمـــــی

راهی نرفته ام که بپرسم ز رهــــــروی

            رازی نجسته ام که بگویم به محرمـــی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 22:53
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
من دلـم می خواهد

خانه ای داشته باشم پر دوست

کنج هر دیوارش

دوست هایـم بنشینند آرام

گل بگو

گل بشنو

هر کسی می خواهد ، وارد خانهً پر عشق و صفایـم گردد

یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند

شرط وارد گشتن ، شستشوی دلهاست

شرط آن داشتن یک دل بیرنگ و ریاست

بر درش برگ گلی می کوبـم

روی آن با قلم سبز بهار

می نویسم : ای یار

خانهً ما اینجاست
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 22:51
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﮔﻠﮑﺴﯽ ﻧﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺗﺶ،
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮐﯿﻔﯿﺘﺶ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﺎﯾﺰﺵ...
ﺁﺧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﻮﺷﯽ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭﺑﺎﺯﺍﺭﻩ ﮐﻪ
ﺍﺯ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺗﻮﺍﻟﺖ ﺭﺩ ﻧﻤﯿﺸﻪ!
ﯾﻌﻨﯽ ﻋﻤﺮﺍ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺗﻮﯼ ﭼﺎﻩ
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 21:52
+1
saeed
saeed
به اندازه تخمام دوستت دارم.....
امضا.....             گل آفتابگردان
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 15:49
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ