یافتن پست: #گم

Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
دخــتـرا هـر چـی بیشتـر قربـون صـدقـه هـم بـرن

و یـا محـکـم تـر روبـوســی کنـن، هـمـونـقـد از همـدیـگـه بـدشـون مـیاد...!
ناموســن اگه دروغ بگم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 21:11
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تلویزیون داشت میگفت کودک لطیف است،
با آن به درستی برخورد کنید!
در راستای مسخره بازی به مامانم میگم:
مامااااان من لطیفمااااااا
مامانم :عزیزم تو دیگه از لطافت در اومدی کثاااافط شدی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 20:25
+1
sahar
sahar
یک مکالمه ی واقعی:

- ﺗﻮ ﮐﯿﺸﯽ؟

– ﻧﻪ ﺗﻬﺮﺍﻧﻢ 

- ﻧﻪ! ﻣﯿﮕﻢ ﺗﻮ ﮐﯿﺸﻤﯿﺸﯽ؟؟ !!

– ﺧﻮﺩﺕ ﮐﯿﺸﻤﯿﺸﯽ ﮐﺼﺎﻓﻂ !!! 

- ﻧﻪ! ﻣﻨﻈﻮﺭﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﮐﯿﺶ ﻣﯿﺸﯽ؟؟؟؟

– ﺁﻫﺎﺍﺍﺍﺍ ! ﺧﻮﺍﻫﺮﺵ ﻫﺴﺘﻢ !!! :|
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 19:55
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این روزها من

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا

آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود...

اینجا زمین است

اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است

اینجا گم که میشوی

بجای اینکه دنبالت بگردند







فراموشت میکند.....
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 19:53
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به بابام میگم نونوایی قیامت بود،

میگه: یعنی شلوغ بود؟!

گفتم : پــــــ نه پــــــ گناهکار ها رو می انداختن

توی تنور و به نیکوکارا نون مجانی می دادن
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 19:45
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


وقتی ندونی چته... وقتی ندونی چی میخوای ...وقتی ندونی مسیر زندگیت موازی اونه یا وصل میشه ب اون...اون وقت از سردرگمی سرت گیج میره ...


دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 16:25
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دعایت می کنم، روزی بفهمی

گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است

دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد

با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست

شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا

بخوانی خالق خود را

اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور

ببوسی سجده گاه خالق خود را

دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی

پیدا شوی در او

دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و

با او بگویی:

بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 02:04
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
با افتخار میخوام گلایه کنم : بنده حقیر ( عبدالرضا شهرابی فراهانی ) نبیره ( میرزا تقی خان فراهانی ) ملقب به ( امیر کبیر ) هستم : از جدم آموخته ام به مردم کشورم خدمت کنم و آموخته ام هرگز چشم امید به تشکر از این مردم هم نداشته باشم : از پدر بزرگم خواستم تا این حرف جدم را تفسیر کند : گفت بعدا خودت متوجه میشوی : از پدر خدابیامورزم هم که پرسیدم همین را گفت :
امروز رفتم به صفحه کاری ام در فیس بوک : دیدم 100 ایرانی بنده را بلوک کرده اند و 200 خارجی لایک ...........
به چه جرمی ؟؟؟ نجات جان مردم کشورم ؟؟؟؟
واقعا ما تا بدین حد غریبه پرست شده ایم ؟؟؟
خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خسته شدم .....................................
آخرین ویرایش توسط A-Sh-F در [1392/06/3 - 01:09]
3 دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 00:42
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مامانم سوزن و گذاشته رو دسته مبل افتاده گم شده همه بسیج شدیم دنبالش می گردیم..
اومده صحنه رو بازسازی میکنه یه سوزن دیگه میزاره میندازه ببینه کجا می افته..
هیچی دیگه الان همه داریم دنبال دو تا سوزن می گردیم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 23:49
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آروم و آهسته " دختـــ♥ـــرمون " رو بغل می کنم و در گوشی با هم حرف بزنیم و پچ پچ کنیم

بعد از چند دقیقه میزارمش زمین و میفرستمش پیش " تــــــ♥ـــــو " که بهت بگه :

مامان جونـــ♥ـــی ، بغلم میکنی ؟!!! !♥♥♥

وقتی بغلش کردی آروم دست بندازه دور گردنت و بوست کنه ، بعد آروم و در گوشی بهت بگه :

بابا جونی گفت که بهت بگم ، آشتی نیستیما ، ولی امشب سه نفری شام بریم بیرون

تازه یه چیز دیگه هم هست که گفت نباید بهت بگم :
گفت امشب سالگرد ازدواجتونه و میخاد " سورپرایزت " کنه

طاها علوی 2 شهریور 92
دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 23:17
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ