یافتن پست: #گم

saman
saman
در CARLO
یکی از فانتزیام اینه که ازدواج کنم
و وختی میرم خونه عربده بکشم عیاااااال !
بعد زنم خودش بره کمربندو بیاره بگه:
آقامون بگیر بزن سیاهو کبودم کن ، تو نزنی کی بزنه ؟؟
بعد منم بگم پاشو ضعیفههه شووووما تاج سره مایییی … :D
دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 12:05
+7
saman
saman
در CARLO
یکی از فانتزیام اینه که وختی تو راهرو دارم راه میرم بخورم به یه دختره
کل وسایلش بریزه زمین منم از کنارش رد بشم و بگم اووی مگه کوری ؟
همش که نباید بریم براش جمع کنیم بعد عاشقش بشیم بریم بگیریمش !!! والا …
دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 11:56
+7
saman
saman
در CARLO
بابام اومده توی اتاقم
میگه پسرم شارژ اینترنتت تموم شده؟
میگم نه !
میگه پس چرا داری درس می خونی؟ :|
دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 11:49
+5
saman
saman
در CARLO
یکی از فانتزیام اینه که از بانک زنگ بزنن بگن شما برنده شدید !
منم با لبخندی تلخ بگم حتما خونه برنده شدم،
یا ویلا یا شایدم صد میلیارد پول نقد یا … هیییی ! بدید به فقرا …
بعد بگن نه دیوونه تو پراید برنده شدی ! :D
بعد دیگه از شدت خوشحالی سکته کنم و به رحمت ایزدی بپیوندم …
دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 11:21
+5
sara
sara
خیلی مواظب باش اگه با شنیدن صداش دلت لرزید... اگه با بدی هاش فرار نكردی و موندی... دیگه تمومه...!

اون شده همه ی دنیات..
3 دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 11:21
+4
saman
saman
من بچه بودم آرزو داشتم مادر بزرگم بزاره

دستگیره چرخ خیاطیش رو یه دور بچرخونم !

یه همچین آدمی قانعی بودم من ! :)
دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 11:02
+5
sara
sara
من آن ابرم كه می خواهد ببارد
دل تنگم هوای گریه دارد
دل تنگم غریب این در و دشت
نمی داند كجا سر می گذارد ...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 10:52
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
باصدای کدوم خواننده بیشتر حال میکنی ؟



بازنشر فراموش نشه لطفا
18 دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 00:59
+10
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در پی کاهش جمعیت پسران نسبت به دختران: درخیابان: دختر:جـــــــــووون! جیگرتــــــــــــــــو! پسر: ایییییییییییش! گمشو! دختر: شماره بدم زنگ می‌زنی؟! پسر: واه واه ! مگه خودت برادر و پدر نداری! واسه چی مزاحم پسر مردم می‌شی !
دیدگاه  •   •   •  1392/04/24 - 19:42
+5
saqar
saqar
در CARLO
اين بار كه عاشــق شــدم
دوســـتت دارم رو اصــلأ به زبــون نــميــآرم
قربون صدقه رفتن كه هيــچـي !
نگرانيامــم بـــروز نــميـدم

وقتي حالش خوب نبود باهاش صحبت نميكنم
و آرومش نميكنم،بجاش ميگم برو يه دوش بگير بهتر ميشي..

باهــاش زياد بيرون نميرم
تا اگه جدا شديم خيابوناي شهر عذابم ندن
به چشماش خيره نميشم تا دلم گير چشماش نشم

سعي ميكنم وقتي داره خودشو برام لوس ميكنه
بحثُ عوض كنم تا صداش كه يادم اومد ديوونه نشم

وقتي خواست قسم بخوره كه تنهام نميذاره،
انگشتمو ميذارم رو لبش و ميگم لازم نيست قسم بخوري ،
حرمت خدارو نشكون

خلاصه اصن بهش گير نميدم و پاپيچه كاراش نميشم

انگار ن انگار
من تجربه كردم
تاوان اعتماد به بعضيا يه عمر پشيمونيه......
دیدگاه  •   •   •  1392/04/24 - 18:20
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ