یافتن پست: #گم

mitra
mitra
یادمان باشد :
اول خودمان را باید پیدا کنیم
بعد دنبال نیمه گمشده مان بگردیم !
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 22:25
+6
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
بگذارید بخوابم!زندگی بس آلوده به مرگ است
بگذارید بی صدا بشکنم!زندگی بس در هیاهوی نا مردمی ها گم است
بگذارید گوش هایم را ببندم و کر شوم!زندگی در قفس ساکت قناری مرده است
بگذارید بروم!این زندگی باشد برای شما.....!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 20:50
+5
maryam
maryam
قسمتی از وصیت نامه ی حسین پناهی:
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند در چمنزار خاکم کنید!
کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند.
در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.
از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش میطلبم.
5 دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 20:19
+7
mitra
mitra
نیمه ی گم شده ی من باید یه آدم خیلی ولگردی باشه كه تا الان پیداش نشده...یه همچین آدمی به درد زندگی نمیخوره...اصلأ بره بمیره
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 20:18
+5
فکل مکل
فکل مکل
بخدا سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

من اومــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
{-7-}{-34-}{-45-}
13 دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 19:11
+5
reza
reza
باز باران باترانه
می خورد بر بام خانه
خانه ام کو؟؟ خانه ات کو؟؟
آن دل دیوانه ات کو؟؟روز های کودکی کو؟؟
فصل خوب سادگی کو؟؟
... یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین؟؟
پس چه شددیگر کجا رفت
خاطرات خوب ورنگین؟؟ درپس آن کوی بن بست دردل تو آرزو هست؟؟
کودک خوشحال دیروز غرق در غمهای امروز
یاد باران رفته از یاد! ارزوها رفته بر باد!
باز باران باز باران می خورد بر بام خانه بی ترانه بی بهانه شاید هم گم کرده خانه
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 15:26
+3
reza
reza
زود قضاوت نكنيم
معلم عصبی دفتر رو روی میز كوبید و داد زد: سارا ... دخترك خودش رو جمع و جور كرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم كشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟

معلم كه از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترك خیره شد و داد زد:چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نكن ؟ هـــا؟!

فردا مادرت رو میاری مدرسه...

می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت كنم! دخترك چونه ی لرزونش رو جمع كرد...

بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت: خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن... اونوقت می شه مامانم رو بستری كنیم كه دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشك بخریم كه شب تا صبح گریه نكنه...

اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره كه من دفترهای داداشم رو پاك نكنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو ...

معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا ... و كاسه اشك چشمش روی گونه خالی شد . . . .............................. .................................. زود قضاوت نكنيم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 15:22
+5
mitra
mitra
این روزها زل میزنم تو چشمانم
خودم را بهانه میکنم برایه خنــــــدیدن..
قدم میزنم پا به پـــــایه ی خودم
ودستم میگیرد دست دیگرم را..
تــــــــــا گم نشوم میان این همه تنهــــــــــایی..
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 15:16
+6
سحر
سحر
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب

بدینسان خوابها را با تو زیبا می کنم هر شب.
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 14:47
+3
maryam
maryam
يعني الان نيمه ي گمشده ي من،چه غلطي داره ميکنه بيشعور. بی شخصیت..؟!؟؟؟؟؟؟{-9-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 13:59
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ