یافتن پست: #گم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



هنوز که هنوزه نتونستم معنی واقعی عشق رو پیدا کنم

هر کی یه چیزی میگه:

یکی میگه:دوست داشتن بی انتها

یکی میگه:دو تا خط موازی که هیچ وقت به هم نمیرسن

یکی میگه:شیرین ترین حس دنیا

یکی میگه:آرامشی بی نهایت

یکی میگه:دیوونگی های خودشو داره

یکی میگه:اینا همش دروغه

یکی میگه:عشق تو این جامعه؟

یکی میگه:بشنو باور نکن

یکی میگه:با عقلت فکر کن منطق هیچ وقت عشقو قبول نمیکنه

ولی من میگم عشق یعنی یه کلبه کوچیک تو جنگل که دو تا آدم با آرامش کنار هم زندگی کنن

بدون حرف و حدیث






دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 12:32
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

از ساعت متنفرم !
این اختراع غریب بشر که مدام ،
جای خالی حضورت را به رخ دلتنگی یادم می کشد!!



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



دلتنگى"
حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره
تمنای بودنش رامیکند



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



دلتنگی
عین آتش زیر خاکستر است
گاهی فکر میکنی تمام شده
اما یک دفعه
همه ات را آتش میزند . . . . .



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



منم دلتنگ رویت
دلم آید به سویت
چه کردی با دل من
که کرده آرزویت .



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


فـرهنـگ لـغـتهــا
نـیـاز بـه ویــرایــش دارند
بـرای مـعنی دلـتـنـگی
احتیـاج بــه ایــنهــمـه کـلمه نــیـســت,
دلتنـگی یــعنـــی
تـــو . . .



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



چه سخت است دلتنگ قاصدک بودن در جاده ای که در آن هیچ بادی نمی


وزد..



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



اشک من جاری شد...
جای تو خالی بود
جـــــــــای تـــــــــو ...
عکس تو درطاقچه ی کوچک قلبم خندید
شعر دلتنگی من سخت گریست


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



بیقرار تو ام و در دل تنگم گله هاست ،


آه ! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



دل تنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست


در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست


با عشق تو شب را به سحر گاه رسانم


بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



تو که رفتی دلم برایت تنگ شد
حال که آمده ای در دلم جا نمیشوی



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



دل است دیگر


یا شور می‌زند


یا تنگ می‌شود


یا می‌شکند


آخر هم مهر سنگ بودن


...می‌خورد روی پیشانی‌اش



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



واژه هایم رنگ باران دارد وقتی از تو مینوسم
قلبم خیس دلتنگی است وچشمانم طوفانی



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



اشکهایم که سرازیر میشوند......
دیری نمی پایدکه قندیل می بندد...
عجیب سرد است هوای نبودنت



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



دیگـر فرصتی بـرای پیامک دادن نیست
دست واژه ها را می گیرم
و به دیدنت می آیـــم
دلتنگیت در هیچ پیامی نمیگنجد



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



امروز...
انگار کسی آمد...
و هوای دلتنگی ات را ...
هی در آسمان اتاقم پاشید ...
و تو نبودی......



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



دقایقی در زندگی هستندکه دلت برای کسی
آنقدر تنگ میشود که میخواهی اورا از رؤیاهایت بیرون بکشی و در دنیای واقعی
بغلش کنی. «گابریل گارسیا»



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


به گمانم یادت پنجره ی احساسم را میکوبد ، چرا که در دلم هوای دلتنگی به پاست


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



کاش دهخدا می دانست
دلتنگی ...
اشک ....
فاصله ....
بی وفایی....
تعریفش فقط دو حرف است "تـــو"



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



دلتنگم اما


تو را طلب نمیکنم...نه اینکه بی نیازم ... صبورم.. "



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



دلتنگی ... دلتنگی ...
همانند سربازی که تازه از جنگ بازگشته
محتاج نوازش دست هایت هستم
باور کن که دلتنگی ... دلتنگی ...
دلتنگی مرگ تدریجی ست !!!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 12:00
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
طرف با دوستش میرن
ﻣﯿﺮﻥ ﻣﺸﻬﺪ ﻫﺘﻞ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ .. ﻣﯿﺮﻥ
ﺯﯾﺎﺭﺕ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻫﺘﻞ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻣﯿﮑﻨﻦ ... ﺩﻭﺳﺘﺶ ﻣﯿﮕﻪ
ﻭﺍﺍﺍﯼ ﻭﺳﺎﯾﻞ ﭼﯽ ﻣﯿﺸﻪ؟ غضنفر ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺳﺎﯾﻠﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﺩﺭﮎ ﻫﺘﻞ
ﻣﺮﺩﻣﻮ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﯾﻢ



دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 11:35
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
چشمام پر امیدن احساس قشنگی رو بهم میدن
تو روز و روزگاری که دلم میخواست یکی ببینتم حال منو دیدن


قلبم پر احساسه ببین چقدر به دوری تو حساسه
همیشه وقت دلتنگی تو این دنیا به جز هیچکس و نمیشناسه


آرومم دنیا رو نمیدونم برام کافی وقتی که کنار تو تو این خونم
آرومم آرومم آرومم


آرامش این خونه رو حسی رو که میگن نرو
عکسات و که جون منی اینجور نرو مدیون توام


این حسی که دلتنگم و آسمون خوش رنگم و
وقتی که تو آهنگمی و آهنگم و مدیون توام


روزا که بارون میزنه به شیشمون
انگار خدا نشسته اینجا پیشمون


چشام از حس بودنت خیس همش
بابت بودن تو ممنونم ازش ممنونم ازش


آرامش این خونه رو حسی رو که میگن نرو
عکسات و که جون منی اینجور نرو مدیون توام


این حسی که دلتنگم و آسمون خوش رنگم و
وقتی که تو آهنگمی و آهنگم و مدیون توام...........عاشق اهنگشم...زیباست


دیدگاه  •   •   •  1392/09/20 - 22:37
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی از فانتزی هام اینه که این مسعود روشن پژوه رو بندازم تو یک استخر پر از تمساح و بعد بگم حالا بیا بیرون. یک و یک و یک ، دو و دو دو سه و سه
دیدگاه  •   •   •  1392/09/20 - 18:57
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

با داداشم رفتیم بوتیک اون جنسی که می خواستم نبود



به فروشنده میگم ببخشید ما یه دور بزنیم برمیگردیم …



دادشم برگشته به فروشنده میگه :



دروغ میگه از صبح به ده نفر دیگه هم همینو گفته ، شما منتظر ما نباشین

دیدگاه  •   •   •  1392/09/20 - 18:54
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﺑﺨﺶ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﻮﺩﯾﻢ. ﺍﺳﺘﺎﺩﻩ ( ﺯﻥ ) ﺻﺪﺍﻡ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﮐﻪ ﺧﺠﺎﻟﺘﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺑﯿﺎ پای ﺗﺨﺘﻪ ﻧﻘﺶ پسری ﺭﻭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﺎﺩ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻋﻼﻗﻪ ﮐﻨﻪ , ﭼﯽ ﻣﯿﮕﯽ ﺑﻬﺶ؟ ﮔﻔﺖ ﻣﻨﻢ ﻣﺜﻼ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻡ!!!

ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﻭﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﮕﻢ ﮐﻪ , ﺿﺎﯾﺲ !

ﺍﺳﺘﺎﺩ: ﻧﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺵ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯾﻢ ﻧﻘﺎﻁ ﺿﻌﻒ ﻭ ﻗﻮﺕ ﻭ ﻧﺤﻮﻩ ﺑﯿﺎﻧﺖ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﮐﻨﯿﻢ.

ﺣﺎﻻ ﮐﻞ ﮐﻼﺱ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﻨﺘﻈﺮﻥ ﯾﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﮕﻢ ﺑﺘﺮﮐﻦ , ﻣﻨﻢ ﻓﺮﺻﺖ ﻃﻠﺐ زﻝ ﺯﺩﻡ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺎﺻﺪﺍﯼ ﻧﺎﺯﮎ ﮔﻔﺘﻢ : ﺷﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﻪ ﺟﻮﺟﻮﯼ ﮐﻮﺷﻮﻟﻮﺍﻡ، ﻫﻮﺍ ﺷﺮﺩﻩ، ﺑﻒ ﻣﯿﺎﺩ، ﻣﯿﺰﺍﻟﯽ ﺗﻮ ﻗﻠﺒﺖ ﺑﻤﻮﻧﻢ؟؟ :";)

ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻼﺱ ﺗﺮﮐﯿﺪﺍ , ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺻﺤﻨﺮﻭ، 50 ﺳﺎﻟﺸﻪ ﻃﺮﻑ!!!

ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ ﭼﺸﺎﺷﻮﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﯾﺪ , ﺍﺳﺘﺎﺩﻣﻮﻥ ﻫﻢ ﺧﺪﺍﯾﯿﺶ ﺑﺎﺟﻨﺒﻪ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﻮ ﺁﺩﻡ بشو ﻧﯿﺴﺘﯽ

دیدگاه  •   •   •  1392/09/20 - 18:41
+3
AmirAli
AmirAli


ترم یک بودم. مدیر گروهمون هممون رو جمع کردو خوش آمد گویی کردو آرزوی موفقیت کردو آخرش گفت حیف که دیر وارد این رشته شدیدوآینده شغلی خوبی ندارینو . . . واستون متاسفم
قیافه ما در اون لحظه ( @ % @ )
بیا همه مدیر گروه دارن ما هم مدیر گروه داریم.طرز حرف زدنش تو حلقم اگه دروغ بگم



دیدگاه  •   •   •  1392/09/20 - 18:33
+2
zohre
zohre
رویاى آغــــــــــوشــ تـــــــو!!

پنهــــــ ـ ـ ـ ـــان کـــــــــــن در آغوشـــــــ ـ ـ ــت مـــــرا

مـــــــــــرا در نهـــــــــانی تریـــــــــن گوشهــــ ی آغوشــــت پنهــــــان کــــــن...

آنــــــــ ســــــوی تاریکـــــــی .. بر پهنـــــه ی زندگـــــــــــی

آنــــ جا کهـــ هـــــــــوا از رویــــــــای بهــــــار شفافــــــ تر استـــــــ و

بــــــــاران ســ ـ ـ ــرود آفتابـــــــــــ را تکـــــــــرار می کنـــد ...

راز چشـــــمهایتــ ستـــــــاره ی بختــمــــ بـــــــ ـ ـــود کهــ درخشـــــــــید

و مهــــــــتاب را در نگاهــــــــمــــ زمــــــــزمه کــــــــرد

لبهــــــ ـ ـ ـــایت خنــــــده را کهــــ ســــــــال ها در گلـــــو گمـــ شدهـــ بـــــــود را

در چهــــــــار ســـوی زمــــانــــــ دوبــــــارهـــ فریــــــاد کشــــــید
دیدگاه  •   •   •  1392/09/20 - 12:34
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از افتخارات ِ مادربزرگم اینه که دووس پسر نداشته

خب وقتی در سن ۱۰ سالگی ازدواج کردی

دلت می خواسته

دووس پسر هم داشته باشی؟
دیدگاه  •   •   •  1392/09/19 - 18:26
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ