یافتن پست: روشن فکر

saman
saman

تویی آن آسمانِ صاف و روشن ،
من این کنجِ قفس ، مرغی اسیرم …


[فروغ فرخزاد]

دیدگاه  •   •   •  1392/05/20 - 16:40
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اگر ایران بحز ویران سرا نیست
من این ویرانسرا را دوست دارم
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است
من این افسانه ها را دوست دارم
نوای نای ما گر جانگداز است
من این نای و نوا را دوست دارم
اگر آب و هوایش دلنشین نیست
من این آب و هوا را دوست دارم
بشوق خار صحراهای خکشش
من این فرسوده پا را دوست دارم
من این دلکش زمین را می پرستم
من این روشن سما را دوست دارم
اگر بر من ز ایرانی رود زور
من این زور آزما را دوست دارم
اگر آلوده دامانید اگر پاک
من ای مردم شما را دوست دارم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 21:12
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

به یاد ماهی که تا نبینمش دست از روزه گرفتن بر نمیدارم

بیا تکلیف منو روشن کن


دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 04:07
+1
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
تولد انسان روشن شدن کبریتی است و مرگش خاموشی آن!

بنگر در این فاصله چه کردی ؟!

گرما بخشیدی یا سوزاندی ؟
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 02:58
+3
saman
saman
در CARLO

یک معادلة جالب:

از سن خودت 20 سال کم کن. باقيمانده رو با 7 جمع کن. اگه عدد زوج بود با 1 جمع و اگه فرد بود از يک کم کن. اگه رنگ تيره رو دوست داري ضرب در 3 کن و اگه رنگ روشن رو دوست داري ضربدر 14/3 کن. نتيجة نهايي رو ول کن. حال خودت چطوره؟

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 16:51
+2
roya
roya



این روزها سیگارم و نصفه میکشم...


به یاداون رفیقم که میگفت...


یه سیگار روشن کن با هم بکشیم!


Women-Smoking.jpg



دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 16:23
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

به تو عادت کرده بودم ای به من نزدیک تر از من ای حضورم از تو تازه ای نگاهم از تو روشن به تو عادت کرده بودم مثل گلبرگی به شبنم مثل عاشقی به غربت مثل مجروحی به مرهم لحظه در لحظه عذابه لحظه های من بی تو تجربه کردن مرگه زندگی کردن بی تو من که در گریزم از من به تو عادت کرده بودم از سکوت و گریه شب به تو حجرت کرده بودم با گل و سنگ و ستاره از تو صحبت کرده بودم خلوت خاطره هامو با تو قسمت کرده بودم خونه لبریز سکوته خونه از خاطره خالی من پر از میل زوالم عشق من تو در چه حالی

دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 19:14
+3
saman
saman
در CARLO

بلوتوث قلبت رو روشن کن می­خوام گل وجودم رو واستسند کنم...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.


 هه هه ویروس داشت الان میمیری....!!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 17:06
+2
saman
saman
در CARLO
ﻛﺒﺮﻳﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﻛﻨﺎﺭ ﮔﻮﺵ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻢ :
ﻋﺼﺮ، ﻋﺼﺮ ﻧﺎﻣﺮﺩﻫﺎﺳﺖ ﺭﻓﻴﻖ ! ﻭ ﻳﻚ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﺭﺍﻣﺶ
ﺧﻮﺩﻡ ...
ﺭﻓﻴﻖ ﺳﻮﺯﻱ ﻣﻴﻜﻨﻢ 
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 16:25
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

به تماشا سوگند و به آغاز کلام و به پروازکبوتر از ذهن واژه ای در قفس است حرف هایم ،مثل یک تکه چمن روشن بود. من به آنان گفتم: آفتابی لب درگاه شماست که اگر در بگشاید به رفتار شمامی تابد و به آنان گفتم:سنگ آرایش کوهستان نیست همچنان که فلز ،زیوری نیست به اندام کلنگ در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است که رسولان همه از تابش آن خیره شدند پی گوهر باشید لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید و من آنان را به صدای قدم پیک بشارت دادم و به نزدیکی روز،و به افزایش رنگ به طنین گل سرخ،پشت پرچین سخن های درشت و به انان گفتم: هر که در حافظه چوب ببیند باغی صورتش در وزش بیشه شور بادی خواهند ماند هر که با مرغ هوا دوست شود خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود آنکه نور از سرانگشت زمان برچیند می گشاید گره پنجره ها را با آه

دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 20:38
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ