یافتن پست: del

saman
saman
در CARLO
()
<،،>
_//_

chiye
.
.

delam mikhad hinja vaystam.
3 دیدگاه  •   •   •  1392/04/10 - 17:47
+5
sahar
sahar
salamiii garmo del pazir be doostaye jigaraaaam {-35-}{-35-}{-35-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/10 - 17:26
+5
saqar
saqar
در CARLO
آري من سپيدي همان بوم بي رنگم. سرد مثل برف اما به روشني ماه كه سادگي و صداقت رسمم بود ...من نيستم از آن روز كه روياي رنگين كمان مرا از يادت برد. اما حال كه همه رنگ ها پيش چشمت رنگ باختند و آرامش سادگي دلت را افروخته افسوس كه چه دير مي آيد آن روز كه سخت دلتنگم ميشوي
امروز مينويسم براي روزي كه دلتنگم ميشوي و به ياد مي آوري روزي راكه چقدردلتنگت بودم و نديدي ، صدايت كردم و نشنيدي ، سوختم و نفهميدي و هيچ نبودم برايت تا بداني ميدانستم روزي خواهد آمد كه تو هم دلتنگم ميشوي
دیدگاه  •   •   •  1392/04/6 - 17:26
+3
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO


در مهد کودکهای ایران 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره گرگه و .... ادامه بازی. بچه ها هم همدیگر رو هل میدن تا خودشون بتونن روی صندلی بشینن.

با این بازی ما از بچگی به کودکان خود آموزش میدیم که هرکی باید به فکر خودش باشه.

در مهد کودکهای ژاپن 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن اگه یکی روی صندلی جا نشه همه باختین. لذا بچه ها نهایت سعی خودشونو میکنن و همدیگر رو طوری بغل میکنن که کل تیم 10 نفره روی 9 تا صندلی جا بشن و کسی بی صندلی نمونه. بعد 10 نفر روی 8 صندلی، بعد 10 نفر روی 7 صندلی و همینطور تا آخر.

با این بازی اونا به بچه هاشون فرهنگ همدلی و کمک به همدیگر رو یاد میدن.
4 دیدگاه  •   •   •  1392/04/5 - 15:27
+3
Burden
Burden
اینم ترانه و ترجمه آهنگ پروفایلم

البته باید برید دیدگاه ببینید!{-7-}

با صدای استاد Adele

{-50-}
آخرین ویرایش توسط Opeth در [1392/04/4 - 14:05]
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/4 - 14:00
+5
-1
*elnaz* *
*elnaz* *
الان این می بینی؟امکان داره فردا یا در روزهای اتی دیگه ..........{-7-}
4 دیدگاه  •   •   •  1392/04/4 - 00:11
+2
reza
reza
در CARLO
بچه ها اینو نگاه کنید{-33-}
من که یه جوری شدم وقتی دیدم{-59-}

11 دیدگاه  •   •   •  1392/03/7 - 12:08
+10
shiva joOoOoOn
shiva joOoOoOn
در CARLO
فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی!

اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی!

گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی !

از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی!

چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور!

چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است ، تا تو نیز مرا درک کنی!

صدای فریادم را همه شنیدند جز او که باید میشنید!

اشکهایم را همه دیدند!

آشیانه ای که در قلبت ساخته ام تبدیل به قفسی شده که تا آخر در اینجا گرفتارم!

گرفتار عشقی که باور ندارد مرا ،

فکر میکند که این عشق مثل عشقهای دیگر این زمانه خیالیست ، حرفهای من بیچاره دروغین است!

حالا دیگر آموخته ام که کلام دوستت دارم را بر زبان نیاورم ، دیگر اشک نریزم و درون خودم بسوزم !

اگر دلتنگت شدم با تنهایی درد دل کنم و اگر مردم نگویم که از عشق تو مردم !

اما رفتنم محال است ، عشق که آمد ، دیگر رفتنی نیست ، جنون که آمد ، عقل در زندگی حاکم نیست!

آنقدر به پایت مینشینم تا بسوزم، تا ابد به عشقت زندگی میکنم تا بمیرم !

گرچه شاید مرا به فراموشی بسپاری ، اما عشق برای من با ارزش و فراموش نشدنیست است!{-55-}{
1 دیدگاه  •   •   •  1392/03/2 - 17:19
+10
roya
roya
در CARLO
3 دیدگاه  •   •   •  1392/02/31 - 13:25
+4
adeleh
adeleh
سلام. من adeleh هستم، از اعضای جدید ... :)
3 دیدگاه  •   •   •  1392/02/27 - 23:35
+12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ