شاهین
بچگیه مایکل اسکا فیلد
فرار از زندان
شاهین
گدا میره در خونهی یه پیرزن و پیرزنه عصبانی میاد دم در و میگه باز اومدی گدایی؟
گدا هم بر میگرده میگه پ ن پ اومدم خواستگاری؟
شاهین
به فتوالله میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه
شاهین
تبليغ زمزم توفتول اباد؛هو ممد كوكاکولا ميخوري؟ها ميخورم؛گوه ميخوري بايد زمزم بخوري
شاهین
در یكی از دانشگاههای تورنتو مد شده بود دخترها وقتی میرفتن تو دستشویی، بعد از آرایش کردن آئینه رو میبوسیدن تا جای رژ لب شون روی آئینه دستشویی بمونه. مستخدم بیچاره از بس جای رژ لب پاک کرده بود خسته شده بود. برای همین موضوع رو با رئیس دانشگاه در میون گذاشت. فردای اون روز رئیس دانشگاه تمام دخترها رو جمع كرد جلوی دستشویی و گفت: کسانیکه که این کار رو میکنن خیلی برای مستخدم ایجاد زحمت میکنن. حالا برای اینکه شما ببینین پاک کردن جای رژ لب چقدر سخته، یه بار جلوتون پاک میکنه. مستخدم با آرامش کامل رفت دستمال رو فرو کرد تو آب توالت فرنگی وقتی دستمال خیس شد، شروع کرد به پاک کردن آینه و از اون به بعد دیگه هیچکس آیینه رو نبوسید...!
شاهین
روزی م[!] از شیخ پرسید: یا شیخ شما فکر میکنید به بهشت راه پیدا کنید؟
شیخ فرمود: من داوطلبانه راهی جهنم خواهم شد!
مرید در شگفت شد و پرسید: چرا؟
شیخ فرمود: میخواهم در جهنم بمبگذاری نمایم تا همه جهنمیان شهید شده و به بهشت راه پیدا نمایند!!!
گویند هیچ سالی دکان های خشتک دوزی به رونق آن سال نبود
شاهین
برق رفته بود و بهیاری که برای کمک به زائو آمده بود ناچار شد از دختر سه ساله زائو کمک بگیره.
دخترک سه ساله چراغ قوه را نگه داشت و با چشم های گردشده شاهد تولد برادرش بود.
بهیار بچه را از دوپا گرفت و زد توی پشتش و بچه گریه کرد.
بهیار از دخترک پرسید: راجع به چیزی که دیدی چی فکر می کنی؟
بچه گفت: اون از اول هم نباید می رفت اونجا. دوباره بزن در کونش.
شاهین
بچه ها امشب شب جمعه اخره ساله منم به عشقه همتون اومدم یه لایک بدید تا با استاتوسایه خوشگل خنده رو بیارم رولبابتون
ای جونم..................................
1391/01/12 - 18:39