انتظار را از کوچه های #بن-بست بیاموز
که دل خوش به #تماشای هیچ #رهگذری نیستند
چشم به راه آمدن #کسی می نشینند که
اگر #بیاید ، ماندنی ست...

#دلــــم یــــه زندگــــی آروم می خــــواد ... !
بــــدون ِ تــــرس ِ از #دســــت-دادن و #تنــــها شــــدن ...!
یــــه زندگــــی فقــــط بــــا دو بازیگــــر :
" #مــــن " ... " #تـــــو "

مـی گـویـنـد #بـاران کـه بـبـارد
#بـوی-خـاک بـلـنـد مـی شـود . .
پـس چـرا ایـنـجـا
#بـاران کـه مـی بـارد
#عـطـر-خـاطــره هـا مـی پـیـچـد ؟ . . .

گاهی وقت ها تو #زندگی،
میرسی به یه جایی که #بن-بست نیست
اما دیگه …
#مقصد نداری…!

يـہ مـَنبعِ #آرامِش ميخوامـ ...

يـہ #شونہ ....

يہ کوه #دلخوشےِ ... 

يـہ " #تـــو "...

#بـــــــــاران …
بهانــــــــــه ای بود …

که زیر #چتـــــــر-من ،

تا انتهای کــــــــوچه #بیایــــــی
کـــــــــاش …

نه کــــوچه #انتهایی داشت …
وَ

نه بــــــــــاران #بند می آمــــد…

زندگی بافتن یک #قالی است،

به همان #نقش و #نگاری که خودت می خواهی.

نقشه را #اوست که تعیین کرده.

تو در این بین فقط #می-بافی.

نقشه را #خوب ببین!

نکند آخر کار ، قالی #زندگیت را نخرند!

این روزها دلها #تشنه-ترند از زمین ...

خدایا کمی #عشق ببار...