تب عشق
دسته:فاقد دسته بندی
79 کاربر

2489 پست

       
اینجا مکانی برای دلنوشته هاست.....!!!
حرف دلت رو امروز بزن ! اگر امروز گفتی ... اسمش"حرف دل" است اگر نگفتی ... فردا می شود" درد " دلت !!!

امتیاز به گروه

[بروز رساني]

آخرين امتاز دهنده:


کاربران گروه

نمایش همه

مدیران گروه

برچسب‌های کاربری

تب عشق

گروه عمومی · فاقد دسته بندی· 79 کاربر · 2489 پست
nazli
nazli

گل سرخی به او دادم . گل زردی به من داد...!!



برای یك لحظه ی ناتمام قلبم از طپش افتاد ... !!!


با تعجب پرسیدم :


مگر از من متنفری ... ؟؟؟


گفت :


نه ؛ باور كن ... نه !!!


ولی چون تورا واقعا دوست دارم نمی خواهم پس از آنكه


از لبانم كام گرفتی برای پیدا كردن گل زرد ؛ زحمتی به


خود هموار كنی ..


دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 15:12
+3
nazli
nazli

پشت همین چراغ قرمــــــــــز !!!
اعتراف کردم که دوستت دارم !
تا هرجا مجبور شدی کمـــی مکث کنی،
یاد عشقمان بیفتـــی...
چه می دانستــــم قرار است بعد از مــن
تمـــام چراغ های زندگی ات سبز شوند...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 15:09
+2
nazli
nazli
بیا فقط یک شب جایمان را عوض کنیم من معشوقه میشوم تو عاشق باش من خیانت میکنم تو فراموش کن !!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 15:06
+2
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
چـیـزیــ نـبـود عـزیـزمــ . . .

یـهــ زد و خـورد سـادهــ بـود . . .

تـو جـا زدیــ و مـنــ جـا خـوردمــ . . . (!)


دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 19:20
+3
nazli
nazli

لباس هايم که تنگ مي شد

مي بخشيدم به اين و آن

ولي دل تنگم را ، حالا

چه کسي مي خواهد !؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 03:45
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی پای کسی میمانی ....

که نه دیدی اش .... نه میشناسی اش .......

فقط حسش کرده ای .... تجمسمش کرده ای

پشت هاله ای از نوشته های مجازی روی پیج مجازی اش ...

که هر روز میخوانی و در جوابش میگویی ....

لایک

دست همیشه برای زدن نیست ....

کار دست همیشه مشت شدن نیست .....

دست که فقط برای این کار ها نیست .....

گاهی دست میبخشد .....

نوازش میکند ..... احساس را منتقل میکند ....
گاهی چشمها به سوی دست توست .....

دستت را دست کم نگیر ........
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 22:17
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من به دنبال یه چیز بهترینم سهراب
تو خودت میگفتی:
بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق تر است
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 20:49
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
1:چطوری بهش بگم؟
2:خیلی راحت بهش بگو...
1:باشه بیا با تو تمرین کنیم...
2:باشه...
1:دوست دارم...
2:منم دوست دارم.حالا برو بهش بگو...
1:بهش گفتم...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 22:40
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مادرم از قبیله ء سبز نجابت بود
و با زبان مردم بهشت سخن می گفت
شالی از ابریشم ایمان به سر داشت
قلبش به عرش خدا می ماند
که به اندازه ء حقیقت خدا بزرگ بود
و من صدای خدا را
از ضربان قلب او می شنیدم
و بی آن که کسی بداند
خدا در خانه ء ما بود
و بی آن که کسی بداند
آفتاب ازمشرق صدای مادر من طلوع می کرد
دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 18:02
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خماری نبودنت را میکشم...!
اما هرگز تن به نعشگی با غریبه را نخواهم داد!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 18:04
+3
صفحات: 3 4 5 6 7 پست بیشتر