ashkan
: [!] پاشو میزاره رو پای یه نفر ، یارو میگه : هی بیشعور مواظب باش
یهدفه همه به [!] نگاه میکنن [!] میگه : چیه ؟؟! بیشعور ندیدین !!!؟؟
ashkan
اصفهانیه یه پوسته موز می بینه می شینه کنار موزه . می گن چرا اینجا نشستی ؟!!! میگه : آخه می خوام فکر کنند من این موزه را خوردم
ashkan
: تركه و اصفهانيه و همدانيه مرحوم ميشن. اون دنيا ميرن جلو در بهشت، تا ميان برن تو يارو دربونه يك نگاه به پروندشون ميكنه، با لگد پرتشون ميكنه بيرون! خلاصه همينجور دم در بهشت ولو بودن، يهو همدانيه ميبينه دارن يه جنازه ميبرن تو بهشت، اينم بدو بدو ميره زير جنازه رو ميگيره و لاالهالاالله گويان ميره تو. يك مدت ميگذره، اصفهانيه ميبينه يك جانباز داره با ويلچر ميره تو، اينم بدو بدو ميره پشت ويلچر رو ميگيره و ميره تو. تركه خيلي شاكي ميشه، هي دور و بر
ميبينه پشت بهشت ساختمون سازي دارن، يك فرغون افتاده اون گوشه. خلاصه فروغون خالي رو ور ميداره ميره جلو در بهشت. دربونه ميپرسه: چيكار داري؟ تركه ميگه: كوري نميبيني مفقود الاثر آوردم ؟!!
ashkan
لره بالا پشت بوم میخوابه، سردش میشه، پا میشه در پشت بومو میبنده
ashkan
لره دیش ماهوارشو میذاره روی پشت بوم، روش مینویسه: کولر
ashkan
لره میخواسته ترتیب گاوشو بده، گاوه میگه: ما، ما! لره میگه: خفهشو، اول ما، بعد تو
ashkan
لره توی جبهه بیسیم چی بوده زنگ میزنه میگه : آقا ۵ تا عراقی دستگیر کردم بیاید ببرید میگن خودت بیار …. میگه نه شما بیاین اینا نمیذارن من بیام
ashkan
لره با هواپیما میاد تهران، تو فرودگاه به رفیقش میگه: اگه میدونستم اینقدر نزدیکه با ماشین میومدم
ashkan
به لره ميگن سفر حج چطور بود ؟ ميگه خيلي سنگ به سر و صورتم خورد ولي بالاخره بوسيدمش