باران می اید.....باران تمام می شود...اما هنوز من خیس ماندم....تو می ایی.تو می روی...اما هنوز من..من..لا به لای همیشه همین چند سطر پیدایت می کنم...غیب نمی گویم....همیشه قبل از اینکه دیده باشی عطر یاس را حس می کنم.......................................
آزارم میدهد دیدن آن منظره كه مادری كودكش را سیلی میزند... ولی كودك بازهم دامانش را رها نمیكند! كجاست آن قاضی تا حكم كند كه مادر منبع محبتاست یا كودك ...؟!!! (زنده یاد حسین پناهی)
گرگها همیشه زوزه نمیكشند ... گاهی هم می گویند : دوستت دارم ... و زودتر از آنكه بفهمی بره ای ... میدرند خاطراتت را ... و تو میمانی با تنی كه بوی گرگ گرفته ... !!!......................