*elnaz* *
با سر انگشتانم همان انگشتانی که رام دستان تو شده اند روی شن ریزه ها نامت را می نویسم تا با آخرین موجی که در راه است دریا نیز،چون من،آلوده ی تو شود............................
*elnaz* *
ما هرچه را که باید از دست داده باشیم از دست داده ایم..........
*elnaz* *
دوستش ندارم اما وقتی که نمی بینمش پریشانم دوستش ندارم اما تا میبینمش آرام می گیرم ... دوستش ندارم اما همه می گویند دروغگوی بزرگی هستم ! نه ... باور کن دوستش ندارم ... . .
*elnaz* *
قلبم را نشانه می گیرد *** شانه می گیرد برای شعر پریشانم شعر پریشانم! پریشانم... شانه ام می لرزد *** زد!...................
*elnaz* *
گاهی می نشینم یک گوشه و آرام آرام در تنهایی خودم اشک می ریزم ... و بعد شروع می کنم به بازی کردن با اشکهایم و فراموش می کنم همه چیز را .. من ٬ اشک ٬ قافیه بازی و ... یک چیز دیگر کم است ! تو.. لعنتی! باز خودت را انداختی توی زندگیم............
*elnaz* *
تلفن همراهم اخطار می دهد : " باتری ضعیف است همراهم اخطار می دهد : " قلبت ضعیف است اخطار می دهد : " ضعیف است " نه... اخطار ضعیف است !
*elnaz* *
وقتی کسی را دور انداختیم ، دیگر نباید سعي کنيم اشتباهاتش را تشریح کنیم ، و وقتی دنبال چراهای اشتباهات او می رویم که هنوز او را کاملا دور نینداخته باشیم .