باران می اید.....باران تمام می شود...اما هنوز من خیس ماندم....تو می ایی.تو می روی...اما هنوز من..من..لا به لای همیشه همین چند سطر پیدایت می کنم...غیب نمی گویم....همیشه قبل از اینکه دیده باشی عطر یاس را حس می کنم.......................................
می گویند : شاد بنویس ... نوشته هایت درد دارند! و من یاد ِ مردی می افتم ، که با کمانچه اش ، گوشه ی خیابان شاد میزد.. اما با چشمهای ِ خیس................
عده ای مثل قرص جوشانند؛ در لیوان آب که بیاندازیشان طوری غلیان کرده و کف می کنند که سر می روند اما کافی است کمی صبر کنی بعد می بینی که از نصف لیوان هم کمترند...
امشبم گذشت من ندیدمت.چشم ب راهتم تا رسیدنت.امشبم گذشت حاله من بده..دل بریدنو یاد من نده...دنبالت میام با یه چتر خیس...رد پای تو..روی جاده نیست..از کدوم مسیر رد شدی گلم..بی تو هر نفس غصه میخورم.تو چه راحتی من ازت جدا..همه چیزمی چی ازت بخوام...........................