Mitra Mohebbi
خدایا.......
این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمیکند
فکری کن!
اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت.....!!!
Mitra Mohebbi
چگونه دست دلم را بگیرم ودر کنار
دلتنگیهایم قدم بزنم
در این خیابان
که پر از چراغ و چشمک ماشینهاست
…نه آقایان:
مسیر من با شما یکی نیست
از سرعت خود نکاهید
من آداب دلبری را نمی دانم!
Mitra Mohebbi
تو با دلتنگیای من ، تو با این جاده هم دستی! تظاهر کن ازم دوری ، تظاهر می کنم هســـــــــــتی!
Mitra Mohebbi
هنوز هم دلم تنگ می شود
برای محض حرف زدنت
و برای تکیه کلامهایت
که نمی دانستی
فقط کلام تو نبود
من هم به آنها …
تکیه داده بودم
Mitra Mohebbi
صبرکن سهراب!
گفته بودى قایقى خواهى ساخت. . .
قایقت جادارد؟!
من هم ازهمهمه ی اهل زمین دلگیرم!!!
Mitra Mohebbi
یه زمونه ای شده
اگه برای عشقت کوه هم بکنی
به پای فرهاد بودنت نمیذاره…
میذاره به پای کنه بودنت!!
Mitra Mohebbi
بیستون کنده شدو عشق به جایی نرسید
دیگر از تیشه ی فرهاد بدم می آید!!
Mitra Mohebbi
گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم
حتی برای “تو” که سالها منتظر در زدنت بودم . . .!
Mitra Mohebbi
میتوانی به حساب سادگیم بگذاری که با تمام کم لطفی هایت هنوز دوست دارم . . .!
Mitra Mohebbi
درست است که نمی روی ، اما از آمدنت هم خبری نیست . . .!