ali rad
باید امشب بروم!
باید امشب چمدانی را
که به اندازهی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به آن وسعت بیواژه که همواره مرا میخواند
ali rad
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند
آخرین ویرایش توسط
nirvana در [1390/12/19 - 23:25]
ali rad
پشت سرم حرف بود…
حديث شد...
مي ترسم ،
مي ترسم آيه شود!
آن وقت سوره اش كنند، آن هم به جعل !
بعد تكفيرم كنند،
اين جماعت نا اهل...!
ali rad
ه مهمانان بي دردسري هستند
مردگان
نه به دستي ظرفي را چرك مي كنند
نه به حرفي دلي را آلوده
تنها به شمعي قانعند
واندكي سكوت
ali rad
حوا تو مگر سيب را پوست كندي خوردي
كه دنيا دارد اينگونه پوست ما راميكند!! ...
ali rad
مَــــن!
عــاشــق نیستــَـم..
فقَـط گــاهــی حَـــرف تــــو کـــه می شَـــود،
دلَـــــم مثــــل اینکــــه تَبـــ کنَــــد!
گَـــرم و سَــــرد می شَــــوَد . . .
آبـــــ می شَـــوَد . . .
ali rad
نمی فهمم
وقتی به نماز می ایستم
من ، تو را می خوانم… ؟!
یا تو ، مرا می خوانی …. ؟!
فقط کاش که عشق مان دو طرفه باشد . . .
ali rad
نامم را پدرم انتخاب کرد!
نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم!
دیگر بس است!
راهم را خودم انتخاب خواهم کرد..
ali rad
بچهها در ناهارخورى مدرسه به صف ایستاده بودند. سر میز یک سبد سیب بود که روى آن نوشته بود:
فقط یکى بردارید. خدا ناظر شماست.
در انتهاى میز یک سبد شیرینى و شکلات بود. یکى از بچهها رویش نوشت:
هر چند تا مىخواهید بردارید! خدا مواظب سیبهاست