امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+9

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 14214
payam65
235 پست
مرد - همسر فوت شده
1365-01-22
حالت من: گرفتار
ليسانس
زرتشت
ايران - تهران
با حيوانِ خانگي
فراري
آزاد تهران شرق
09376243289

اينها را ايگنور کرده است

توسط اين کاربران ايگنور شده است

دوستان

(20 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(7 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

payam65
payam65
خیلی وقته دلم میخواد بگم دوست دارم

از تو چشمای من بخون که من تورو دارم

فقط تورو دارم بی تو کم میارم

نبینم غمو اشکو تو چشمات نبینم داره میلرزه دستات ‌

نبینم ترسو تویه نفسهات

ببین دوست دارم

منم مثل تو با خودم تنهام منم خسته از تموم دنیا,

منم سخت میگذره همه شبهام ببین دوست دارم

دوست دارم وقتی که چشماتو می بندی

با من به درد های این دنیا میخندی‌

آروم میشم بگی از غمات دل کندی

بیا به هم بگیم دوست دارم

دوست دارم من اون چشمای قشنگتو

دارم واست میخونم این آهنگتو هر چی میخوای بگو از دل تنگ تو

بیا بهم بگیم دوست دارم
دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 21:33
payam65
payam65
{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 21:28
payam65
payam65
هم دیگر را یافتیم


جایی که قرار گذاشته بودیم


اما نه در زمان موعود


من بیست سال


زود آمدم و منتظر ماندم


وتو بیست سال دیر آمدی

من در انتظار تو پیر شدم


تو اما جوان ماندی


به خاطر کسی که


چشم براهش گذاشته بودی!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 21:21
payam65
payam65
مدت زیادی از زمان ازدواجشان می‌گذشت و طبق معمول زندگی فراز و نشیب‌های خاص خودش را داشت.
یک روز زن که از ساعت‌های زیاد کار شوهر عصبانی بود و همه چیز را از هم پاشیده می‌دید، زبان به شکایت گشود و باعث ناامیدی شوهرش شد. مرد پس از یک هفته سکوت همسرش، با کاغذ و قلمی‌در دست به طرف او رفت و پیشنهاد کرد هر آنچه را که باعث آزارشان می‌شود را بنویسید و در مورد آن‌ها بحث و تبادل نظر کنند.

زن که گله‌های بسیاری داشت بدون اینکه سرخود را بلند کند، شروع کرد به نوشتن.
مرد پس از نگاهی عمیق و طولانی به همسر، نوشتن را آغاز کرد.
یک ربع بعد با نگاهی به یکدیگر کاغذ‌ها را رد وبدل کردند. مرد به زن عصبانی و کاغذ لبریز از شکایت خیره ماند…
اما زن با دیدن کاغذ شوهر، خجالت زده شد و به سرعت کاغذ خود را پاره کرد.
شوهرش در هر دو صفحه این جمله را تکرار کرده بود: ”دوستت دارم عزیزم”
دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 20:40
payam65
payam65
در دنیا تنها دو چیز زیباست ، زن و گل
دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 20:36
payam65
payam65
زيباترين تصويري که در زندگانيم ديدم

نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود.

زيبــــــاترين سخني که شنيدم

سکوت دوست داشتني توبود.

زيبــــــــــاترين احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود.

زيــــــــباترين انتظار زندگيم حسرت ديدار توبود.

زيباترين لحظه زندگيم لحظه با تو بودن بود.

زيبــــــاترين هديه عمرم محبت توبود .

زيباترين تنهاييم گريه براي توبود .

زيباترين اعترافم عشق توبود .
دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 20:30
+1
payam65
payam65
سعي كن تنها باشي:

زيرا تنها بدنيا آمده اي و تنها از دنيا خواهي رفت.

بگذار عظمت عشق را درك نكني:

زيرا آنقدر عظيم است كه تو را نابود خواهد كرد.

بگذار خانه ي عشقت خالي از وجود باشد:

زيرا اگر عشقي در آن منزل كند

به ويرانه هاي آن هم رحم نخواهد كرد.

اما اگر عاشق شدي:

سعي كن تنها يك نفر را دوست داشته باشي
دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 20:27
payam65
payam65
تقصير دلم چيست اگر روي تو زيبا ست

حاجت به بيان نيست كه از روي تو پيدا ست

من تشنه ي يك لحظه تماشاي تو هستم

افسوس كه يك لحظه تماشاي تو روياست
دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 20:21
payam65
payam65
آمـدی، جـانـم بـه قـربـانـت ولــی حـالا چـرا بی وفـا حـالا کــه من افـتــاده ام از پـا چـرا

نوشـدارویی و بعـد از مرگ سهـراب آمدی سنگدل این زودتر می خــواستی، حالا چـرا

عـمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهـمـان توام، فـردا چـرا

نـازنـیـنا مـا بـه نـاز تـو جـوانـــی داده ایــم دیگـر اکنون با جوانان ناز کـن، بـا مـا چـرا

وه کـه بـا ایـن عـمرهـای کـوتـه بی اعـتبار این همه غافل شدن از چون منی شیدا چـرا

شورفرهادم به پرسش سر بزیر افکنده بود ای لـب شـیـرین جـواب تـلخ سربالا چـــرا

ای شب هجران که یکدم در تو چشم من نخفت این قدر با بخت خواب آلود من، لالا چـرا

آسمان چـون جمع مشتاقان پریشان می کند در شگـفـتم من نمی پاشد ز هـم دنــیـا چـرا

در خـزان هـجر گـل ای بلبل طبع حــزین خامُـشی شـرط وفـاداری بـود، غـوغـا چـرا

شهـریارا بی حبـیب خود نمی کردی سفر این سفـر راه قـیامت می روی، تـنهـا چـرا
دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 19:58
payam65
payam65
خواهم رفت ، نخواهم ماند .

خواهم رفت از خلوت تو

و تو را از خلوت خود

برون خواهم راند.

خواهم رفت ، خواهی رفت .

بی آنکه هیچ نام و نشانی

از خود به جای بگذاری ،

بی آنکه هیچ نام و نشانی

از خود به جای بگذارم.

خواهم رفت و حتی پشت سرم

را نگاه نخواهم کرد .
دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 19:49
صفحات: 6 7 8 9 10 پست بیشتر