یافتن پست: #افسانه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عاقا من پست گذاشتن رو مثل یک پنالتی میبینم که اگر تأئید بشه یک گل به اقا یا خانم تأئید کننده میزنم و هر پست که تأئید نشه یک گل میخورم
فعلا که 8-2به نفع تأئید کننده است
اصلا الان غباد و بچه های افسانه خورشید و ماه رو میارم تو زمین
..
..
..
..
وقتی به کنکوری ها فشار میآرن نتیجه اش میشه این
دیدگاه  •   •   •  1394/01/21 - 15:39
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دلم دوست داشتن می خواهد نه هر دوست داشتنی
از همان ها که می شود. . .
ساعت ها در آغوشش بی هیچ حرفی نشست. . .
می شود بی هیچ حرفی هزار نگفته گفت . . .
از همان ها که این آدمها اسمش را گذاشته اند افـــــــــــــسانه !
اما . . .
افسانه هم دست نوشته ی خودِ آدمهاست نیست ؟
پس من و تو می توانیم از قصه هایمان یک افسانه بسازیم
تنها اگر . . .
از سینِ سلامِ رابطه دلمان؛
چشممان؛
حواسمان
اصلا خودِ خودِ خودمان تنها برایِ او باشد

مـــی شـــــود
دیدگاه  •   •   •  1393/05/28 - 21:53
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







من پذیرفتم شکست خویش را!

من پذیرفتم که عشق افسانه است!

این دل درد آشنا دیوانه است!

میروم شاید فراموشت کنم!

یا فراموشی هم آغوشت کنم!

میروم از رفتنم دل شاد باش!

از عذاب دیدنم آزاد باش!

گرچه تو تنهاتر از من میشوی!

آرزو دارم ولی عاشق شوی!

آرزو دارم بفهمی درد را!

تلخیه برخوردهای سرد را!






دیدگاه  •   •   •  1393/05/16 - 14:36
+1
*elnaz* *
*elnaz* *
چه لذتی داره صبح بلند بشی
ببینی یه نامه به آینه اتاق چسبیده شده با این مضمون:
«سلام دلیلِ زندگی
صبحِ قشنگت بخیر ...
امروز نمی خواد بری سرِ کار
چمدون جمع کن می خوایم بریم سفر
چمدون نبستم که به سلیقه خودت برام لباس بذاری
شب پرواز داریم...
نمی گم کجا که غافلگیر شی!
راستی ...
قربونِ چشمات برم که الان متعجبه و می دونم اگه اونجا بودم
جیغ می زدی و بغلم می کردی
دوست دارم همسفرِ زندگیم»
.
.
.
.
فقط خواستم یاد آوری کنم لذت داره!
وگرنه همچین شریک زندگی حتی در حد افسانه هم وجود نداره!
به زندگیتون برسید...
دیدگاه  •   •   •  1393/04/25 - 19:01
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چه لذتی داره صبح بلند بشی
ببینی یه نامه به آینه ی میزآرایشت چسبیده شده :
سلام دلیلِ زندگیم !
صبحِ قشنگت بخیر ..
پاشو وسایلو جمع کن می خوایم بریم سفر،چمدون به سلیقه ی خودت برام لباس بزار
شب پرواز داریم..
نمی گم کجا که غافلگیر شی
راستی
قربونِ چشمات برم که الان متعجبه و می دونم اگه اونجا بودم
جیغ می زدی بغلم می کردی، تا رسیدم تحویلم بده!
دوست دارم همسفرِ زندگیم
.
.
.
.
.
.
.
فقط خواستم یاد آوری کنم لذت داره! وگرنه همچین شریک زندگی حتی در حد افسانه هم وجود نداره.به زندگیتون برسید :D :D
دیدگاه  •   •   •  1393/04/15 - 13:26
+3
farhad
farhad
شمعیم و دلی مشعله افروز و دگر هیچ / شب تا به سحر گریه ی جانسوز و دگر هیچ

افسانه بود معنی دیدار، که دادند / در پرده یکی وعده ی مرموز و دگر هیچ

خواهی که شوی با خبر از کشف و کرامات / مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ

زین قوم  چه خواهی؟ بهین پیشه ورانش / گهوراه تراش اند و کفن دوز و دگر هیچ

زین مدرسه هرگز مطلب علم که اینجاست / لوحی سیه و چند بدآموز و دگر هیچ 

خواهد بدل عمر، بهار ار همه گیتی / دیدار رخ یار دل افروز و دگر هیچ.
دیدگاه  •   •   •  1393/04/2 - 19:27
+8
hamed
hamed

بَختَک در افسانه‌ها و باور عامیانه ایرانی نام موجودی تخیلی است که شبها قصد خفه کردن افراد در خواب را دارد. برخی منابع نیز بختک را با کابوس هم‌معنی دانسته‌اند. البته بختک با کابوس هم معنا نیست، بختک موجودی نامریی است که شب هنگام بر بدن انسان چیره می‌شود و تمام بدن را در اختیار گرفته و قفل می‌کند، درین حالت انسان فقط نظاره گر ناتوانی خود است. ترسی بدون دلیل وجود انسان را در بر می‌گیرد و انسان توان کوچک‌ترین واکنشی نسبت به این ترس ندارد.در برخی باورهای قدیمی معتقدند که بختک روی سینه افراد می‌نشیند و تمام وجود انها را فلج می‌کند. شاید ترس انسان گرفتار از این موجود نیز بدلیل این است که حضور انرا بر روی خود احساس می‌کند ولی نمی‌تواند انرا ببیند. برخی دیگر بر این باورند که بختک در درون انسان رخنه می‌کند و بدن را در اختیار می‌گیرد. اصطلاح «بختک روی زندگیش افتاده» نیز ازین جا وارد ادبیات فارسی شده‌است.


بختک یا فرنجک، به عقیده عوام، کنیز اسکندر بود. هنگامی که کلاغ به مشک محتوی آب حیات که اسکندر با خود از ظلمات آورده بود منقار زد و آن را درید و آب حیات بر زمین ریخت، این کنیز بی درنگ مشتی از آن آب را برداشته نوشید و اسکندر که سخت خشمگین شده بود به ضرب شمشیر بینی او را بینداخت، و فرنجک از گِل، و به قولی از خمیر، بینی ئی برای خود ساخت. فرنجک که به سبب نوشیدن آن آب عمر جاودانه یافته‌است چون کسی را به پشت خفته ببیند بر سینه او می‌جهد. اگر در آن حال خفته بیدار شده چنگ در بینی او اندازد فرنجک از بیم آن که بینیش کنده شود گنجی از گنجهای اسکندر را که می‌شناسد رشوت خواهد داد تا دست از بینیش بردارد. بختک که به سبب همین افسانه بینی گلی، دماغ گلی و خمیری نیز خوانده می‌شود به عقیده عوام در تاریکی و بخصوص زیر درخت‌ها و در جنگل‌ها و باغ‌ها می‌گردد. ظاهرأ این اعتقاد از ناآگاهی عوام به گاز کربنیکی که شب‌ها از گیاهان متصاعد می‌شود و کسی را که در جنگل یا در زیر درخت خفته باشد به خفقان می‌افکند ناشی شده‌است.برخی افراد معتقدند، در صورتی که بتوان گلو یا دماغ بختک را گرفت، می‌توان هر آرزویی کرد تا بختک آن را برآورده کند.
دیدگاه  •   •   •  1393/04/2 - 16:23
+5
hamed
hamed

آل (افسانه)
ل یا زائوترسان موجودی خیالی-افسانه‌ای است. در باور عامه، موجودی است که اگر زن تازه‌زا را تنها بگذارند، سراغش می‌آید و بدو آزار یا آسیب می‌رساند.


آل یک گونه از موجودات اهریمنی در باور مردمان قفقاز، ایران، آسیای میانه و بخش‌هایی از جنوب روسیه است. در باورهای سنتی، نقش آلها در تولید مثل انسانهاست بهین دلیل آنها را اهریمن وضع حمل یا زایمان می‌دانند.


آلها در مناطق گوناگون دارای نامهای مختلفی هستند مثلاً در ارمنستان به «آلک»، در میان کردها به «اُل»، در افغانستان و تاجیکستان به «هال» یا «خال»، در کشورهای ترک‌زبان آسیای میانه به «آلباستی» یا «آلماستی» و در میان مردم کشمیر و بدخشان به «هالماستی» معروفند.


در فرهنگ بختیاری‌ها هم وجود آلها با عبارات رایجی مانند «آل برده» و «الهی آل ببردت» به چشم می‌خورد.


در روایات ارمنی، آلها قلب و شش زن درحال زایمان، زن آبستن و زنی تازه زایمان کرده (زائو را می‌دزدند وسبب مرگ او می‌شوند. آنها همچنین با آسیب رساندن به جنین در زهدان مادر سبب سقط جنین می‌شوند. آلها نوزادان زیر چهل روز را دزدیده و اقدام به تعویض آنها با بچه خود یا بچه جن می‌کنند. (مانند الفها در باورهای ژرمنی. آلها نیز مانند انسانها داری دو جنس زن و مرد هستند.

دیدگاه  •   •   •  1393/04/2 - 16:21
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
استیون هاوکینگ ( نخبه ی معلول ) اگه تو ایران به دنیا میومد ته تهش
دعوتش میکردن برنامه ی ماه عسل ، از بدبختیاش میگفت
اونوقت خودشو مادرشو مجری با هم میزدن زیر گری.
2 دیدگاه  •   •   •  1393/03/6 - 17:15
+4
maryam
maryam
به سلامتی دخترایی که هنوز دوس داشتنین ..‬
هنوز مردو با آهن پاره ای که زیر پاشِ نمی سنجن ...
همونایی که بوی عشق میدن ..
اونایی که مهربونن ..
همونایی که یه خورده لوسن و
اگه کسی دوسشون داشت نارو نمی زنن بهش ...
همونا که تا تهش هستن ..
2 دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 14:28
+4
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ