یافتن پست: #آغوش

♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
طعم آغوشت را که چشیدم
دیگر هیچ گرمایی گرمم نمیکند !
حالا با این زمستان سرد چه کنم … ؟
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 17:30
+4
saeed
saeed

چشمان یخ بسته کودک کولی دوخته به یک لیوان چای گرم شاید دستهایش بتواند گرمای لیوان را لمس کند شاید جرعه ای گرما بنوشد ولی پاهای یخ زده اش مجال حرکت ندارد. کاش توانی داشت .از کوچه های بیکسی میگذرد بوی مرغ بریان از خانه ای سراسر وجودش را فرا میگیرد پاهایش سست میشود کنار پنجره ای می ایستد تا شادی را بنگرد. خانواده کنار شومینه غذای گرم هدیه کریستمس آه شاید او نیز میتوانست هدیه ای داشته باشد. از کوچه حسرت میگذرد برف میبارد به آسمان می نگرد دستهایش دیگر حرکت نمی کند چشمانش یخ زده گوشه ای مینشیند گرمای موسیقی عجیبی او را جذب میکند یک موزیک ملایم یک نوای دلنشین کاش او هم میتوانست بنوازد چشمانش را بر روی هم میگذارد سوز هوا بیشتر شده شدت برف تندتر.تمامی وجودش یخ زده نوری او را احاطه میکند با صدایی دلنشین که او را فرا میخواند چشمانش را باز میکند در آغوش نور جای میگیرد.


این بهترین هدیه کریستمس او بود

دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 13:11
+2
roya
roya
دلم لرزید...نگاهم باز هم نگران است...این بار دیگر با که باید ندای خدا حافظی سر دهم...؟

زیبا طاقت ندارم,به یاد  می آوری که روز سفر نگاهم خیس از گریه شد و ندای خدا حافظی فضای عشقمان را گرفته بود!!‌ ؟

همانی بود که زانو زدم بر تو و معبد گاه عشقت.....منتظر نشستم تا باز آیی...
                                 اما هنوز نمیدانم بر کدامین جاده....
شاید پشت پنجره تنهایی من چراغی باز شود به دریچه نگاه همیشه خورشید وارت.....
به آغوشم بازگرد...شاید فردا این آغوش رهسپار گور شود.
                                                                          آنگاه....
وصف عشقم را از موران میشنوی.....

باز آی...
باز آي...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 13:03
+3
ساناز
ساناز

تو تکراری ترین ” حضور ” روزگار منی و من عجیب ؛ به آغوش تو از آن سوی فاصله ها خو گرفته ام . . .

دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 11:03
+3
hamid
hamid
پسري که هميشه بو عطر بده
خوشتيپ باشه
خوش هيکل ياشه
لباساي شيک بپوشه
گاهي رسمي
گاهي اسپورت
هي بهت نگه لاغر کن
خودش هرروز دستتو بگيره ببره پياده روي
تو داشبورد ماشينش هميشه پاستيل باشه
نذاره هيچ وقت ناراحت باشي
هي باهات شوخي هاي بامزه کنه
آغوشش امن باشه
عشقش بي هوس باشه...
اين پسر هنوز به وجود نيومده خودتونو خسته نکنيد !:| -_-
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 23:23
+6
hamid
hamid
سلامتی حرفائی که نه میشه اس ام اس کرد،نه میشه تو چت تایپ کرد و نه میشه پای تلفن گفت...!
حرفائی که برای زمانی ست که تورا در آغوش دارم!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 23:11
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خدایـــــــــــــا...آغوشت را امشب به من می בهـــــے ؟

برایِ گفتــن چیزے نــدارم اما برایِ شنفتنِ حرفهاے تو گوش بسیار . .

می شود من بغض کنمـــ تو بگویــے : مگر خدایت نباشــد که تو اینگونهــ بغض کنــے. .

می شوב من بگویم خدایا ؟تو بگویــــے: جانِ دل . .

می شود بیایــــے؟!!!

جاییــــــــــــــــــــــ که من گم شده امـــــــــــ خیلی دور نیستـــــــ

همین نقطه ای استــــــــ که ایستاده امـــــ.....!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 21:17
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

آنقدر ترسیده ام از بازی روزگار...
که دیگر از بازی های کودکانه هم می ترسم!

می ترسم از قایم باشک
از اینکه چشم بگذارم و باز کنم...
و تو دیگر نباشی!

از بالا بلندی...
از اینکه در اوج باشی و...
دستم به تو نرسد!

از زوو...
که در هوای نبودنت، نفسم بگیرد!

از تاب تاب عباسی...
که دیگر در آغوشم نیافتی!

از هفت سنگ...
که آنقدر سنگ روی سنگ بچینیم
که دیواری ما را از هم بگیرد!

اما...

دوست دارم لِی لِی دخترانه را...
که می دانم...
در هر رفتنی
دوباره به سوی من باز میگردی!!...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 21:13
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
معشوقه ای پیدا کرده ام به نام روزگار!!! این روزها سخت مرا در آغوش خویش به بازی گرفته است...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 20:45
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
لحظه ای بود كه تو رفتی
سیل غم زندگیم رو برد
وقتی كه پل شكستی
تو به خیر٬ ما به سلامت
عاشقی به ما نیومد
بانوی عزیز عشقم
بدتر از همه در اومد
اشتباه بود٬ اشتباه بود
دل به تو بستن گناه بود
چه شبایی گریه كردم
تو به حالم خنده كردی
آغوش خداحافظی رو
حتی حوصله نكردی
نه ‚ تو عاشقم نبودی
مشت تو وا شده پیشم
دیگه دارم توی هق هق
گرگ بارون زده میشم
اشتباه بود ‚ اشتباه بود
دل به تو بستن گناه بود
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 18:22
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ