یافتن پست: #اشک

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
بعد قتل شه میان قتلگاه

ذوالجناح برگشت سوی خیمه گاه

اهل بیت شاه گرد آن فرس

کای خداوندا تویی فریاد رس

او فرس کو صاحب و کو همدمت

پر شده از تیر و از پیکان تنت

از چه یار خود زمین بگذاشتی

یکه و تنها قدم برداشتی

آمدی خونین بدن ای بسته لب

آب خوردی یا که هستی تشنه لب

مرحبا بر تو ز جانبازی تو

آفرین بر این فداکاری تو

کس ندیده اشک غم را از فرس

این حکایت از تو جاوید است و بس

فخر بنموده است عابد ر سپاه

بر تمام خیل اسبان ذوالجناح
دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 11:56
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نگران نباش

حال من خوب است

فقط کمی بزرگتر شده ام

عقلم قد کشیده

شعورم متبلور شده

دلتنگی هایم کوچک شده اند

و در فاصله کوتاه لبخندها و اشکهایم

آموخته ام زندگی کنم…
دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 20:40
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



چه کسی برای پژمرده شدن گلها اشک میریزد؟



کیست که نغمه پرندگان خسته را درک می کند؟.......



کجاست دستهایی برای مهر ورزی



چه کسی غمهای شاپرک را میشنود؟.......


دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 18:50
+2
roya
roya
نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 14:53
+1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
تقدیم به دوست

آیا کنی یاد از شبی شمع شبستانت شدم؟

پروانهٔ من بودی و من اشک سوزانت شدم؟

رقص از تو و آواز من می سوختی با ساز من

بودی بت طناز من؛ من سر به دامانت شدم

یک جرعه می دادی به من رفت از میان این ما و من

گشتی من و گشتم چو تو آغاز وپایانت شدم

آه از مَی جانسوز تو آن جام تقوا سوز تو

گشتم چو دست آموز تو در عشق برهانت شدم

آن بادهٔ جوشان تویی برهان مدهوشان تویی

کشکول درویشان منم آویزه شانت شدم

ای بهتر از شور جنون بشنو چه گوید ارغنون

انا الیه راجعون تفسیر فرقانت شدم

میخانه خندان بود وخوش بشتافتی بی عقل و هُش

دیدم عجب دریا دلی موج شتابانت شدم

بلبل شدی تا در چمن بگریخت از من اهرمن

دیدم که خواهان گلی باغ و گلستانت شدم

این دل به مژگان دوختی صید اینچنین آموختی

من پیش ازین در بند آن زلف پریشانت شدم

گل دیدمت بلبل شدم مستت بدیدم مُل شدم

آسان نمودی سختیم من سخت آسانت شدم

بهر مداوا آمدی مرغ خوش آوا آمدی

چشمت چو بیمار آمده دارو و درمانت شدم

فرزاد چون کوه دنا قلبش چو دریای فنا

بهر بقا بنما شنا چون بحر عرفانت شدم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 00:08
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
شعری از ناصر الدین قاجار

خرم دلی که منبع انهار کوثرست – کوثر کجا زدیده پر اشک بهترست

نام حسین و کربلا هر دو دلرباست – نام علی اکبر از آن دلرباترست

رفتم به کربلا به سر قبر هر شهید – دیدم که تربت شهدا مشک و عنبرست

هر یک مزار و مرقد شان چهار گوشه داست – شش گوشه یک مزار در آن هفت کشورست

پرسیدم از کسی سببش را بگریه گفت – پایین پای حسین قبر اکبرست

بر دست راست قبر یکی پیر جلوه کرد – ز آنگوشه رواق که نزدیکی درست

پرسیدم از مخادم " آن کین ؟ مزار کیست – گفتا حبیب نور دو چشم مظاهرست

نزدیک نهر علقمه دیدم یکی شهید – گفتم چرا جدا ز شهیدان دیگرست

گفتا خموش باش که عباس نوجوان – منظور او ادب به جانب برادرست

رفتم به خیمه گاه شنیدم به گوش دل – دیدم صدای زینب مظلوم اطهرست

عازم شدم به حجله داماد کربلا – دیدم عروس قاسم داماد مضطرست

رفتم ز کربلا به سر تربت علی – دیدم که بارگاه نجف عرش اکبرست

وارد شدم به صحن و سرایش به صد امید – دیدم چهل چراغ علی سرو کوثرست

برگشتم از رواق شدم وارد حرم – دیدم که چشم نوح نبی جای حیدرست

پر نور چشم نوح نبی از علی بود – این نکته هم زکاتب از خاک کمترست

ناصر چو در نجف رسید بحزن و گریه گفت – هر صبح و شام چشم امیدش به این درست
دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 00:04
+6
behzadsadeghi
behzadsadeghi
دﺧــتره تو فیسبوک پست زﺩﻩ : دلم هوس هلو کرده :| ۳۰۰ ﻫﺰﺍﺭ ﺗــــــــﺎ ﻻﯾﮏ ﺧـــﻮﺭﺩﻩ |: ۳۰۰۰ ﺗــــﺎ ﮐـــﺎﻣﻨﺖ ﮔﺮﻓﺘــــﻪ :| ﯾﻪ ﺳـــﺮﯾـــﺎ ﻫﻢ ﭘــــﺎﯼ ﭘﺴﺖ جوﻥ ﺩﺍﺩﻥ ! ﯾﻪ ﺳـــﺮﯼ هم ﺍﺷﮏ ﺷـــﻮﻕ ﺭﯾـــﺨﺘﻦ ! ﺍﻭﻧـــﻮﺥ ﻣﻦ ﺍﯾــــﻦ ﺟـــﺎ مثلِ ﺷـــﺎﻃﺮ ﻧــﻭﻧﻮﺍ ﺗـــﻨﺪ ﺗﻨـــﺪ ﭘﺴﺖ ﻣﯿــﺰﺍﺭﻡ ﮐﺴــﯽ ﻻﯾــﮏ ﻧﻤﯽ ﮐنه{-16-}{-47-}{-31-}
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 23:18
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است
ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است
تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است
ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم
پرواز بال ما ، در خون تپیدن است
پر می کشیم و بال ، بر پرده ی خیال
اعجاز ذوق ما ، در پر کشیدن است
ما هیچ نیستیم ، جز سایه ای ز خویش
آیین آینه ، خود را ندیدن است
گفتی مرا بخوان ، خواندیم و خامشی
پاسخ همین تو را ، تنها شنیدن است
بی درد و بی غم است ، چیدن رسیده را
خامیم و درد ما ، از کال چیدن است قیصر امین پور
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 22:53
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺷﮏ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮﻣﻮﻥ
ﻫﺴﺘﻦ ﺭﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﯾﻢ ..
ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮﻣﻮﻥ
ﻧﯿﺴﺘﻦ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ ..
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﻣﻮﻥ
ﻧﯿﺴﺘﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ..
ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﻓﮑﺮﺷﻢ
ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﻣﻮﻧﻦ ..
ﺍﯾﻦ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺯﻧﺪﮔﯿﻪ .. ﻋﺠﯿﺒﻪ ﻭﻟﯽ ﺣﻘﯿﻘﺖ
ﺩﺍﺭﻩ ..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 19:22
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گـاهے خیال مے کنـم خدا روےِ لــحـظـﮧهــایـش قـیـمـت گـذاشـتـﮧ اسـت

خــیــلــے از شــبهــا ارزانــےِ خـــودش !

امـــآ...

یــک شـبهـایـے هـســت کــﮧ بــراے مــטּ زیـادے گـراטּ تـمــام مـے شـود!

اشکـ هـای یواشکـی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 19:19

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ