یافتن پست: #بغض

HADI
HADI
چه قدر تلخ است ...
ببینی ..
آدمهایی که روزی ادعا می کردند ....
به پای درد و دل هایت می نشینند ....
امروز ..
از کنارت برمی خیزند و خیلی ساده
تو را به پای یک دنیا بغض و حرف های نگفته
می نشانند .....!
2 دیدگاه  •   •   •  1391/01/17 - 17:26
+1
d.m
d.m
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره ازباغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تودید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده ازدست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز....
سال هاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا
خانه کوچک ما
سیب نداشت...
آخرین ویرایش توسط asemanabi در [1391/01/17 - 01:40]
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/17 - 01:39
+5
امید
امید
پارسال با او در زیر باران راه می رفتم ، امسال راه رفتن او را با دیگری در زیر باران اشک هایم دیدم ، شاید باران پارسال اشک دیگری بود !
3 دیدگاه  •   •   •  1391/01/17 - 00:07 توسط Mobile
+3
امید
امید
شعر اول حمید مصدق گفته :
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من كرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سیب نداشت
بعدها فروغ فرخزاد اومده و جواب حمید مصدق رو اینجوری داده:
من به تو خندیدم
چون كه می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیك لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را و من رفتم و هنوز
سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تكرار كنان می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
ادامه در دیدگاه
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 18:29
+12
sepideh
sepideh
عذابم بده بگو بدون تو من کیم
ببین منو فقط به یک عذاب از تو راضیم

هجوم عشقتو که رو به من کم نمی کنی
عذابم بده تو که خلاصم نمی کنی

قلبم کنار حست خوشه
این حس یه شب منو میکشه
بغض شبام از اینه
هر روز من همینه
اسمت ادامه من شده
مثل نفس کشیدن شده
این حس از تو گفتن
این بغض هر شب من
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 17:25
+3
مهسا
مهسا
آدمها ترک کردن را دوست دارند سرشان را افتخار بالا میگیرند و میگویند: ترک کردم(سیگار را ، نت را ، خانه را ، دوستانم را ، معشوقم را( اما هیچ کس ترک شدن را دوست ندارد..... و با همه ی غمِ وجودشان میگویند : ترکم کردن! میبینید؟ ما همان آدمهایی هستیم که ترک میکنیم اما وقتی کسی ترکمان میکند جوری که انگار دنیا به آخر رسیده باشد بغض گلویمان را خفه می کند!!!!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 16:51
+8
mah3a
mah3a
صدای باد سکوت تلخمو خراب میکنه.....سکوت بغضمو تو این تاریکی.....سفت تو بغلم
میگیرمش.....آخیش وقتی بغلت میکنم یه حسی بهم دست میده....قبلنا خیلی بیشتر دوستم
داشتی....اونقد که شبا با یه ذوق خیلی قشنگی...یه حس خیلی خیلی خوب سفت بغلت میکردمو
میخوابیدم تا صبح....انگار همونجور مونده بودی.........اما.......اما الان چی؟؟؟تو
کجایی؟؟؟؟رو دیوار اتاقم...خیلی وقته بغلت نکردم و گریه نکردم....
عروسکم؟
عروسک خوجلم؟
الان تو بغل کی هستی؟
آغوش اون خیلی گرمتره؟ نه؟
اونم واست لالایی میخونه؟
اونم نازت میکنه و بوست میکنه؟؟
دلم واست تنگ شده................اما تو بی رحم شدی!!!نمیدونم چرا؟؟؟!!!!انگار ازم
متنفری!!!
من واست چی کم گذاشتم؟من که تورو از همه بیشتر دوست داشتم......چقدر دلم
تنگته....خیلی...تو همیشه بهترینی...............................................................
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 20:42
+7
arman
arman
بعضی وقتا دوست دارم وقتی بغضم میگیره ، خدا بیاد اشکامو پاک کنه ، بگه آدما اذیتت میکنن....؟بیا بریم{-14-}{-47-}{-47-}
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 14:40
+6
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
تو را نمیدانم.

ولی من


حرف آخرم را با بغض خوردم...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 15:27
+9
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود صدا در گلو شکست
تا آمدن با تو خدا حافظی کنم
بغض امان نداد و خدا... در گلو شکست
دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 01:10
+11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ