Danial
نبود ... پيدا شد ... آشنا شد ... دوست شد ... مهر شد ... گرم شد
عشق شد ... يار شد ... تار شد ... بد شد ... رد شد ... سرد شد
غم شد ... بغض شد ... اشک شد ... آه شد ... دور شد ... گم شد
*elnaz* *
آن قدر این بغض های سنگین را فرو دادم معده ام درد گرفته..نمی توناد این همه درد را یک جا هضم کند...
نیوشا
دلـــ تنگـــ .. کـه می شـوی دیگر انــتــظــار معنا نـدارد ! یک نگاه کمی نـا مهربان .. یک واژه ی کمی دور از انتظار ... یک لحظه فاصــ ـله ... می شکند بغضت را ..!
reza
قلب مرا میان غمت جا گذاشتی
تا در حریم غربت من پا گذاشتی
رفتی و در سکوت تماشا نموده ام
تنهایی ِ مرا تو چه تنها گذاشتی
رفتی و سهم عشق برای دل تو بود
سهمی برای این دلم آیا گذاشتی ؟
یک بغض کال، یک سبد از درد بی کسی
سهم من غریب که اینجا گذاشتی
گفتی بهار می رسد اما دروغ بود
در قلب من غمی چو اهورا گذاشتی
مجنون دیگری شدی و دشت پیش روت
من را میان غصه چو لیلا گذاشتی
گفتی که از بهشت نصیبی نبرده ای
آن را تمام گردن حوا گذاشتی
یک قطره اشک سهم من از روزگار شد
در لحظه ای که پای به دنیا گذاشتی
milad
سیگار بکش
مست کن
بغض کن
گریه کن
دق کن
ولی
با ادم بی ارزش درد و دل نکن... فهمیدی؟
*elnaz* *
اینجا همه هر لحظه می پرسند : « حالت چطور است ؟ » اما کسی یک بار ... از من نپرسید : « بالت ... »
ashkan
نميدوني که چه حالي داره قلبم ، نميدوني که چه بغضي تو گلومه
نميدوني که چه بي قرار و گريونم ، وقتي دونه دونه عکسات رو برومه
نميدوني چقدر دستاتو کم دارم ، نميدوني چقدر تنهايي بي رحمه
که وقتي نيستي توي اينه ميبينم ، يه مردي که شکسته و نمي فهمه
يه مردي که شکسته و نمي فهمه
تموم ساعتا رو بي تو داغونم ، تموم عمرمو ياد تو ميمونم
که واسه يک لحضه برگردي به اين خونه ، ببيني تو نبود تو چه ديوونم
بگو دستامو ميشناسي يا نه ، نگو عطرم واسه تو اشنا نيست
بگو که هنوزم منو ميشناسي ، فقط نگو نگو که ناشناسي
ديگه دستاي سردم نا نداره ، قلم رو روي کاغذي بيارم
که به ياد تو ترانه بنويسه ، همون مردي که بي تو بي قراره
saeed
سیگار بکش
__مست کن
__بغض کن
__گریه کن
__دق کن
... __ولی...
"با ادم بی ارزش درد و دل نکن..."