یافتن پست: #تلخ

ALI SHABAN
ALI SHABAN
بود...
تلخ ترین کلمه ایست که میشناسم
کلمه ای برای ترجمه ی تمام حسرت هاى دنیا..
بود یعنی
دیگر نیست
یعنی من ماندم و حجم سنگین تنهایی!

یعنی صدایی که دیگر نخواهی شنید..
بود یعنی
تمام هست هایی که نیست شد..
یعنی یک جای خالی...
بود یعنی
دیگر نیست..
و اين اوج درد است!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/28 - 02:38 توسط Mobile
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
گفت : سلام نفسم
در حالى که تازه بهم شب بخیر گفته بود !
چه اشتباه تلخى
دیدگاه  •   •   •  1392/08/27 - 21:58
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رفتن من
تلخانه!

این قصه یه مرده همیشه با یاربوده وروزمرگش روزبی یارموندنه!

یارموجودنیست جسم نیست چون احساسش پرستشه ودنیایی می ارزه!

پس عشقت بابت جسم نیست وروحی انرژی سیالی كه نمی بینیش اما باتمام وجودحسش میكنی!كسی كه بهترینها روبراش میخوای اما دریغ وصددریغ انرژی ازكالبدیست كه گرما انرژی حقیقت وعشق غیرمادی را دروجودت درنمیابد وبه تحقیر جسم پرستی متهم میشوی!هدیه میگیری فقط دل یارت شاد باشد واو بدخلقی كند وهدیه عشق وشادی را خرید جسم پندارد وتحقیر روحت دلت را به دردمی آوردهدیه ات را دوست نداشت خودت راهم دوست ندارد
دیدگاه  •   •   •  1392/08/27 - 20:15
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد
ولی باران نمیدانند که من دریایی از دردم
به ظاهر گرچه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ میگریم . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/08/25 - 21:41
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



هرچند که دروغ اولش شیرین است
ولی تلخی اخرش کشنده وویران کننده
من که با تمام وجودم برای تو صداقتعرضه کردم
چرا برایم از دروغ سرابی ساختی که ...
من تورا همانگونه که بودی میخواستم
کمی شکسته
کمی پیر
کمی زیبا
کمیخوب
قبولت داشتم
چرا برایم بیخود انچه نبودی را
ارائه کردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
A.S
1392/08/19





دیدگاه  •   •   •  1392/08/20 - 21:45
+3
AmirAli
AmirAli
کجایی کودکی؟آن موقع که تنها تلخی زندگیمان شربت تبمان بود  
دیدگاه  •   •   •  1392/08/20 - 20:55
+3
AmirAli
AmirAli
تـو هم تلخ بودی
تلــخ !
درست مثل قطره های فلج اطفالی
که در کودکی به خوردم می دانند ….!
غافل از اینکه این بار
تلخی تــو دلم را فلــج کرد …!…
دیدگاه  •   •   •  1392/08/19 - 21:05
+2
AmirAli
AmirAli
تلخ است،همه فکر کنند سرت شلوغ است و تنها خودت بدانی که چقدر تنهایی…

دیدگاه  •   •   •  1392/08/19 - 09:55
+2
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO

این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !
همین بس که
:
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.


دیدگاه  •   •   •  1392/08/19 - 09:12
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



باز باران!
نه نگویید با ترانه!
من سرایم جور دیگر ای ترانه؛
باز باران بی ترانه
دانه دانه
میخورد بربام خانه
یادم آید روز باران...
پا به پای بغض سنگین
تلخ و غمگین
دل شکسته
اشک ریزان
عاشقی سرخورده بودم
میدریدم قلب خود را
دور میگشتی تو از من
با دو چشم خیس و گریان
میشنیدم از دل خود
این نوای کودکانه
پربهانه
زودبرگردی به خانه...
یادت آید؟
هستی من!
آن دل تو جار میزد
این ترانه
باز باران،
بازمیگردم به خانه





دیدگاه  •   •   •  1392/08/17 - 19:16
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ