یافتن پست: #حسرت

ronak
ronak
در Romantic
امروز اگر نیایی دیر میشود، سایه من از ردپای آشنای تو بر روی دلم دور میشود وهمچنان دورتر میشود تا به آغاز فراموشی یکدیگربرسیم و این یک آه حسرت است و این آخرین فرصت است
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 00:54
+3
ronak
ronak
یه خره با حسرت به یه اسبه نگاه می کنه ومیگه: ای کاش تحصیلاتم رو ادامه می دادم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 23:05
+2
ronak
ronak
همیشه اول راهیم راز گم شدن همینه،اونکه کوله بارو بسته ته راهو نمیبینه،یه نگاه اشتباهی یه هراس بی نشونه،همه خاطره های پشت سر رو میسوزونه،روزای زندگی گاهی مثل یک زندون سرده،گاهی که بغضای کهنه قلبامونو دوره کرده،دوباره عاشقی و غم دوباره حسرت دیروز،دوباره شراره های یه گذشته نفس سوز
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 11:47
+2
Romantic
Romantic
حسرت یعنی رو به رویم نشسته ای و باز خیســـــی چشمـــانم را... آن دستمال خشک بی احساس پاک کند حسرت یعنی شانه هایت دوش به دوشم باشد اما نتوانم از دلتنگی به آن پناه ببرم... حسرت یعنی تـــو که در عین بودنت.... داشتنت را آرزو می کنم...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 01:10
+3
حمید
حمید
امشب كه به ياد من نيستي بگذار برايت ترانه اي بخوانم از آدمكي برفي كه در حسرت تو آب شد وتو چشمهاي خيسش را به آستين پيراهنت دوختي!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/6 - 00:32
+5
sasan pool
sasan pool
این آهنگ داستان حال و روز من هست.واقعا به شاعرش تبریک میگم.از وقتی که شنیدم همینجوری دارم گریه میکنم.و حسرت می خورم.این سایت فایل صوتیشو قبول نمی کنه.نمیدونم چرا ولی متن شعرش در دید گاه براتون میزارم.
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/3 - 23:02
+5
ronak
ronak
چقدر بده آدم دلش به اندازه یه دنيــــــــــــــــــــــــا گرفته باشه ولی حتی حق ناراحت شدنم نداشته باشه چقدر بده آدم حسرت داشتن خیلی چیزا رو داشته باشه و جای خالیشون و حس کنه ولی مجبورش باشه به روي خودش نياره خوش و شاد باشه ولي باشه منم ميشم مترسك خندون
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 22:31
+3
gha3m
gha3m
آنان که عشق را می فهمند عذاب میکشند و آنان که عشق را نمی فهمند عذاب میدهند...!!! زندگی یعنی : ناخواسته به دنیا آمدن مخفیانه گریستن دیوانه وار عشق ورزیدن و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد ، مردن .
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 15:21
+2
مهسا
مهسا
زندگی وقت کمی بود و نمی دانستیم همه ی عمر دمی بود و نمی دانستیم ... حسرت رد شدن ثانیه های کوچک فرصت مغتنمی بود و نمیدانستیم ... تشنه لب عمر به سر رفت و به قول سهراب آب در یک قدمی بود و نمیدانستیم !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/30 - 21:44
+6
رضا
رضا
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری كه مرا یاد كند دیده ام خیره به ره ماند و نداد نامه ای
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/30 - 19:40
+8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ