یافتن پست: #حوا

payam65
payam65
فقط دو چیز وجود داره كه نگرانش باشی: اینكه سالمی یا مریضی.
اگر سالم هستی، دیگه چیزی نمونده كه نگرانش باشی
اما اگه مریضی، فقط دو چیز وجود داره كه نگرانش باشی: اینكه دست آخر خوب می شی یا می میری.
اگه خوب شدی كه دیگه چیزی برای نگرانی باقی نمی مونه
اما اگه بمیری، دو چیز وجود داره كه نگرانش باشی: اینكه به بهشت بری یا به جهنم.
اگر به بهشت بری، چیزی برای نگرانی وجود نداره
ولی اگه به جهنم بری، اون قدر مشغول احوالپرسی با دوستان قدیمی می شی كه وقتی برای نگرانی نداری!

پس در واقع هیچ وقت هیچ چیز برای نگرانی وجود نداره
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 12:05
+1
zahra
zahra
به تو نیاز دارم مثل آدم به حوا نه نه... مثل آدم به هوا
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 02:19 توسط Mobile
+9
behzad
behzad
وعده
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی
اندک در سرما نگهبانی می داد.از او پرسید : آیا سردت نیست؟
نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه وعده اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند،
در حالی که در کنارش نوشته بود : ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کنم
اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد
گرما بخشیدی . یا سوزاندی
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 21:44
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ه دسته از آدما هستن که خیلی رو مُـــخن :
1- اونایی که وقتی داری فیلم می بینی فکر میکنن تو نمی فهمی و هی واست توضیح میدن
2- اونایی که وقتی کنارت ایستادن برای اینکه حواست به حرفاشون باشه هی با آرنج به پهلوت میزنن
3- و اونایی که وقتی داری با تلفن صحبت میکنی هی میپرسن کیه؟ کیه
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 17:45
+4
behzad
behzad
از کجا چه خبر
فکر کنم خدا وقتی داشت دماغ ملت خاورمیانه رو می آفرید کلید Caps Lock رو فشار داده بود...

میگن اگه می خوای عیب و ایراد یه دختر رو بفهمی برو پیش دوستاش ازش تعریف کن !!!
اقایون حواسشون باشه......
اگه به یک دختر بگی وااااای چقدر خوشگل شدی امشب، ممکنه برای چند دقیقه یادش بمونه
اما اگه بهش بگی چقدر زشت شدی، تا روزی که زندس یادش نمیره

این نیز بگذرد...
اما ای کاش از جای دیگری بگذرد و همش از روی ما نگذرد...

انرژی هسته اى ، تجـاوز ، نابودی 2012، زلزله ،سیل و...
هیچکدوم به اندازه ی 3تا میس کال دوست دخترت ترسناک نیست....

ما به یکی گفتیم خدا به زمین گرم بِزَنتت ،
نام برده الان روی شن های سواحل آنتالیا داره آفتاب میگیره .
فک کنم سوتفاهم شده با خدا !!
تو فلان تبلیغه میگه، فلان صابون %۹۹ باکتریها رو میکشه.
من از همینجا به اون %۱ باکتری،
به خاطر این ایستادگیِ پر غرور و پر افتخارشون تبریک میگم..!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 22:04
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
عبور تو از حوالی چشم های من
تنها اتفاق غیر منتظره ی زندگیم بود
چراکه من
همیشه منتظر نیامدنت بودم ... !
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 21:45
+9
ronak
ronak
در Romantic
حوا كه باشي
بعضي مردها
"هوا" برشان ميدارد
كه آدمند...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 13:07
+7
چشم انداز..
چشم انداز..
درد رو از هر طرف که بخونی همون درده. ولی درمان رو که برعکس کنی میشه نامرد ...

حواست باشه برای هردردی به هر درمانی رو نیاری...
2 دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 16:47
+4
مهراوه
مهراوه
چه فرق می کند وسوسه سیب یا حوا …
برای کسی که آدم نیست
دیدگاه  •   •   •  1391/01/10 - 21:03
+2
farshad
farshad
چون هوا گرديد آمد چند باد

قاصدک خنديد چون شد آزاد

او گذر ميکرد در آسودگي و در فراغ

پر زباد و پر تکبر بي خراج

بي خيال و بي تفاوت شد همي

بست راه دل به روي هر غمي

رفت و رفتش او که تا رويي رسيد

بي خبراحوال تا کويي رسيد

قصد آنجا راه خود را کج بکرد

اولش نه آمد اما لج بکرد

طفلکي هم قاصدک را تا بديد

خنده اي کرد و بشد رويش سپيد

قصد بازي کرد با او شد روان

خون به رگ هاي ظريفش شد روان

تا که آمد او بگيرد بربجست

اين دل معصوم کودک را شکست

اين چنين از شادي کودک دريغ

شد به درياي تکبر او غريق

اين غرور و کبر بر وي شد خطر

بود از آينده اش هم بي خبر

باد بند و بر گمان افسون بشد

کين سبب شد تا تلاش افزون بشد

حوض آبي رو به رويش شد پديد

قاصدک ترسيد تا آن را بدبد

حوض آبش را شبيه بحر بود

چون که گويي روزگارش قهر بود

او درون آب و چندي بعد مرد

آن همه ناز و تکبر شد که خرد
دیدگاه  •   •   •  1391/01/9 - 20:50
+1
-2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ