یافتن پست: #خاطره

saman
saman
در CARLO

دوستم داش یکی رو میزد،گفتم به خاطره من نزن.


گفت لال بابا،میام چنان میزنم تو رو هم که صدا بز بدی.


از نفوذ و مورد علاقه بودنم در بین دوستام واقعا خوشحال شدم


والاه

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 13:12
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای کیسه ایست ، هول هولکی و دمدستی. این دوستی ها برای رفع تکلیف خوبند اما خستگی ات را رفع نمی کنند. این چای خوردنها دل آدم را باز نمی کند خاطره نمی شود فقط از سراجبارمی خوریشان که چای خورده باشی به بعدش هم فکر نمی کنی . دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است. پر از رنگ و بو . این دوستی ها جان می دهد برای مهمان بازی برای جوکهای خنده دارتعریف کردن برای فرستادن اس ام اس ها و ایمل های صد تا یک غاز. برای خاطره های دم دستی. اولش هم حس خوبی به تو می دهند. این چای زود دم خارجی را می ریزی در فنجان بزرگ. می نشینی با شکلات فندقی می خوری و فکر می کنی خوشحال ترین آدم روی زمینی. فقط نمی دانی چرا باقی چای که مانده درفنجان بعد از یکی دوساعت می شود رنگ قیر یک مایع سیاه و بد بو که چنان به دیواره فنجان رنگ می دهد که انگار در آن مرکب چین ریخته بودی نه چای . دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای سر گل لاهیجان است. باید نرم دم بکشد. باید انتظارش را بکشی. باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی باید صبر کنی. آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی. باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک. خوب نگاهش کنی. عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته آهسته بنوشی اش و زندگی اش کنی ونتوانی فراموش اش کنی

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 11:51
+4
saqar
saqar
در CARLO
همیشه خاطره ای هست که..........نفس آدم را برای لحظاتی میگیره
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 02:16
+6
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
به هم میرسیم ۳ نفر میشیم
من و تو و شادی
از هم دور میشیم ۴ نفر میشیم
تو و تنهایی , من و خاطره
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 02:03
+7
sasan pool
sasan pool
دیروز رفتم دکتر میگه تو چرا انقدر چاقی؟باید لاغر کنی.حیف جوانی تو نیست؟خلاصه من نفهمیدم الان با من هم دردی کرد یا داشت نصیحت می کرد.بعد رفت خاطره تعریف کرد گفتش دور از جونت فامیل ما 160 کیلو بود 20 کیلو از تو بیشتر سرطان گرفت داشتیم خاکش می کردیم شد بود 70 80 کیلو.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 17:23
+3
saman
saman
در CARLO
نمی دونم چرا توی این چند سال هر چی بلا بود سر چیزایی که اولش "پ" بود افتاد:
.
پیکان : از رده خارج شد
.
پراید: گرون شد
... .
پسته: سوژه شد
.
پول: بی ارزش شد
.
پـَـَـ نــه پـَـَــــ : مد شد
.
پارو: خاطره شد
.
پک به قلیون: غیر مجاز شد
.
پدر : کمرش خم شد
.
پاهامون : واریسی شد
.
پیش بینی : غلط از آب در اومد (داستان 2012)
.
پیامک : همه گیر شد
.
پند و اندرز : تکراری شد
.
.
.
.
چه سرّی توی این حرف پ نهفته خدا می دونه!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 17:25
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
خاطره یعنی ...
گذشته ، نگذشته !
دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 14:34
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

باز باران بارید. خیس شد خاطره ها. مرحبا بر دل ابری هوا.چشممان روشن.اشک در بارش باران گم شد. ( گفتی بیا باران را به بیقراری دلها تعارف کنیم چتر به دست گرفتیم و راه افتادیم گفتی دیگر از صدای صاعقه نمی ترسم حالا خوب می دانم این صدای مهیب ‍؛ همان لحن خیس و ساده باران است که گاهی از هیاهوی ابرها خسته می شوند می آیند روی زمین تا کمی گلها را تماشا کنند و اگر هم دستشان رسید از درخت بی سایه ای سیب سکوت بچینند آنوقت از مرگ واژه ها در زمین به آسمان شکایت کند گفتی باران را دوست دارم

دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 11:38
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
وقتی از غربت ایام دلم میگیرد

مرغ امید من از شدت غم میمیرد

دل به رویای خوش خاطره ها می بندم

باز هم خاطرات دست مرا میگیرد
دیدگاه  •   •   •  1392/04/28 - 18:18
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

شاید فراموشت شدم شاید دلت تنگه برامشاید بیداری مثل من به فکر اون خاطره هامشاید تو هم شب که میشه میری به سمت جاده هابگو تو هم خسته شدی مثل من از فاصله هابا هر قدم برداشتنت فاصله بین مون نشستلحظه ای که بستی در و شنیدی قلب من شکست؟یادت بیاد که من کی ام همون که میمیره براتهمونی که دل نداره برگی بیفته سر راهتنمیتونم دورت کنم لحظه ای از تو رویاهامتو مثل خالکوبی شدی تو تک تک خاطره هامازکی داری تو دور میشی ؟! از من که میمیرم براتاز منی که دل ندارم برگی بیفته سر راهتبگو من از کی بگیرم حتی یه بار سراغ تودارم حسودی میکنم به آیینه اتاق توکاش جای اون آیینه بودم هر روز تورو می دیدمت اگر که بالشت بودم هر لحظه میبوسیدمت

دیدگاه  •   •   •  1392/04/26 - 14:59
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ