یافتن پست: #خانه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

خیره است چشم‌ِ خانه به چشمانِ مات من
خالی است بی‌صدا و سکوتت حیات من!



دل می‌کنم به خاطر تو از دیار خویش
ای خاطرت عزیز‌تر از خاطرات من!



آیات سجده‌دار خدا چشم‌های توست
ای سوره مغازله، ای سور و سات من!



حق‌السکوت می‌طلبند از لبان تو


چشمان لاابالی و لب‌های لات من!



 شاعر شدن بهانه تلمیح کهنه‌ای‌ست
تا حافظ تو باشم، شاخه نبات من!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 18:55
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


امروز صبح که از خواب بیدار شدی،نگاهت می کردم؛و امیدوار 


بودم که با من حرف بزنی،حتی برای چند کلمه،نظرم را بپرسی یا 


برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،از من تشکر 


کنی.اما متوجه شدم که خیلی مشغولی،مشغول انتخاب لباسی 


می خواستی بپوشی.وقتی داشتی این طرف و آن طرف می 


دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که 


و به من بگویی:سلام؛اما تو خیلی مشغول بودی.یک بار مجبور 


شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه 


روی یک صندلی بنشینی. بعد دیدمت که از جا پ[!].خیال کردم 


می خواهی با من صحبت کنی؛اما به طرف تلفن دویدی و در 


عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی. 


روز با صبوری منتظر بودم.با اونهمه کارهای مختلف گمان می کنم 


که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی.متوجه شدم قبل از نهار 


هی دور و برت را نگاه می کنی،شاید چون خجالت می کشیدی 


که با من حرف بزنی،سرت را به سوی من خم نکردی. تو به خانه 


رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن 


داری.بعد از انجام دادن چند کار،تلویزیون را روشن کردی.نمی دانم 


تلویزیون را دوست داری یا نه؟ در آن چیزهای زیادی نشان می 


دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛ در 


حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش 


لذت می بری...باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی 


که تلویزیون را نگاه می کردی،شام خوردی؛ و باز هم با من صحبت 


نکردی. موقع خواب...،فکر می کنم خیلی خسته بودی. بعد از آن


که به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی ، به رختخواب رفتی 


و فوراً به خواب رفتی.اشکالی ندارد.احتمالاً متوجه نشدی که من 


در کنارت و برای کمک به تو آماده ام. من صبورم،بیش از آنچه تو 


را می کنی.حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با 


دیگران صبور باشی.من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت 


هستم.منتظر یک سر تکان دادن،دعا،فکر،یا گوشه ای از قلبت که 


باشد. خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه داشته 


.خوب،من باز هم منتظرت هستم؛سراسر پر از عشق تو...به امید 


شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی. آیا وقت داری که این را 


برای کس دیگری هم بفرستی؟ اگر نه،عیبی ندارد،می فهمم و 



هم دوستت دارم. روز خوبی داشته باشی!




دوست و دوستدارت:خدا

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 18:38
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

نمیدانم

چرا برای خانه هایشان

سقف می سازند!

این روزها

که مرد

بیرون از خانه خود را

خالی می کند

و زن

از کوچکترین راز های

اتاق خوابش

برای پسرک همسایه

داستان سرای می کند



#آزاد#

دیدگاه  •   •   •  1392/09/17 - 20:57
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

عاقبت قهر از خانه در کشور های مختلف

ژاپن: دانشمند

آمریکا:دزدو قاچاقی

برزیل:فوتبالیست

ایران:خواننده!!!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 21:49
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



نشسته ایم

خودم و قلبم..

با هم”نقطه بازی” میکنیم..

زبان نفهم قلبم نمیفهمد “قواعد” بازی را..

تمام خانه ها را با اسم ”تو” پر میکندگاهی لال میشود آدم ... حرف دارد ولی کلمه ندارد


دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 20:23
+6
xroyal54
xroyal54
داستان خلقت زن (حتما بخوانيد)



از هنگامي كه خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز مي‌گذشت.
فرشته‌اي ظاهر شد و گفت: "چرا اين همه وقت صرف اين يكي مي‌فرماييد؟"
خداوند پاسخ داد:
"دستور كار او را ديده‌اي‌؟
بايد دويست قطعه متحرك داشته باشد، كه همگي قابل جايگزيني باشند.
بايد بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شكر و غذاي شب مانده كار كند.
دامني داشته باشد كه همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتي از جايش بلند شد ناپديد شود.
بوسه‌اي داشته باشد كه بتواند همه دردها را، از زانوي خراشيده گرفته تا قلب شكسته، درمان كند."
فرشته سعي كرد جلوي خدا را بگيرد.
"اين همه كار براي يك روز خيلي زياد است. باشد فردا تمامش بفرماييد."

خداوند گفت :
"نمي شود!!
چيزي نمانده تا كار خلق اين مخلوقي را كه اين همه به من نزديك است، تمام كنم.
از اين پس مي تواند هنگام بيماري، خودش را درمان كند،
يك خانواده را با يك قرص نان سير كند و يك بچه پنج سال را وادار كند دوش بگيرد."
فرشته نزديك شد و به زن دست زد.
"اما اي خداوند، او را خيلي نرم آفريدي."
"بله نرم است، اما او را سخت هم آفريده‌ام.
تصورش را هم نمي‌تواني بكني كه تا چه حد مي‌تواند تحمل كند و زحمت بكشد."
فرشته پرسيد :
"فكر هم مي‌تواند بكند؟"
خداوند پاسخ داد :
"نه تنها فكر مي‌كند، بلكه قوه استدلال و مذاكره هم دارد."
آن گاه فرشته متوجه چيزي شد و به گونه زن دست زد.

فرشته پرسيد :
"اشك ديگر براي چيست؟"
خداوند گفت:
"اشك وسيله‌اي است براي ابراز شادي، اندوه، درد، نا‌اميدي، تنهايي، سوگ و غرورش."
فرشته متاثر شد:
"شما فكر همه چيز را كرده‌ايد، چون زن‌ها واقعا حيرت انگيزند."
زن‌ها قدرتي دارند كه مردان را متحير مي‌كنند.
همواره بچه‌ها را به دندان مي‌كشند.
سختي‌ها را بهتر تحمل مي‌كنند.
بار زندگي را به دوش مي‌كشند،
ولي شادي، عشق و لذت به فضاي خانه مي‌پراكنند.
وقتي خوشحالند گريه مي‌كنند.
براي آنچه باور دارند مي‌جنگند.
آنها مي‌رانند، مي‌پرند، راه مي‌روند، مي‌دوند كه نشانتان بدهند چه قدر برايشان مهم هستيد.
قلب زن است كه جهان را به چرخش در مي‌آورد
زن‌ها در هر اندازه و رنگ و شكلي موجودند و مي‌دانند كه بغل كردن و بوسيدن مي‌تواند هر دل شكسته‌اي را التيام بخشد.
كار زن‌ها بيش از بچه به دنيا آوردن است،
آنها شادي و اميد به ارمغان مي‌آورند. آنها شفقت و فكر نو مي‌بخشند
زن‌ها چيزهاي زيادي براي گفتن و براي بخشيدن دارند.
خداوند گفت: "اين مخلوق عظيم فقط يك عيب دارد!"
فرشته پرسيد: "چه عيبي؟"

خداوند گفت:

"قدر خودش را نمي داند . . ."
دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 17:25
+4
mitra
mitra
دختر از دوستت دارم گفتن هر شب پسره خسته شده بود..
یک شب وقتی اس ام اس آمد بدون آن که آنرا باز کند مبایل را گذاشت زیر بالشش و خوابید
صبح وقت مادر پسره به دختره زنگ زد و گفت: پسرم مرده...
دختره شوکه شد و چشم پر از اشک بلافاصله سراغ اس ام اس شب گذشته رفت..
پسره نوشته بود<img src=(" title=":((" /> تصادف کردم با مشکل خودم را رساندم دم در خانه تان لطفا بیا پائین میخوام برای آخرین بار ببینمت...«خیلی خیلی دوستت دارم»
دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 01:16
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
دلت را بتكان... غصه هايت كه ريخت تو هم همه را فراموش كن... دلت را بتكان... اشتباه هايت وقتى افتاد روى زمين... بگذار همانجا بمانند... ... ... ... فقط از لابه لاى اشتباه هايت يك تجربه را بيرون بكش... قاب كن و بزن به ديوار دلت...دلت را محكم تر اگر بتكانى...
> تمام كينه هايت هم مى ريزند...
> و تمام آن غم هاى بزرگ...
> و همه حسرت ها و آرزوهايت...
> باز هم محكم تر از قبل بتكان...
> تا اينبار همه آن عشق هاى بچه گربه اى هم بيفتند....
> حالا آرام تر ، آرام تر بتكان...
> تا خاطره هايت نيفتند...
> تلخ يا شيرين چه تفاوتى مى كند...؟
> خاطره خاطره است...
> بايد باشد ، بايد بماند...
> كافى ست...؟
> نه هنوز دلت خاك دارد...
> يك تكان ديگر بس است...
> تكاندى...؟
> حالا دلت را ببين...
> چقدر تميز شد... دلت سبك شد...؟
> حالا اين دل جاى "او" ست...
> دعوتش كن...
> اين دل مال "او" ست...
> همه چيز ريخت از دلت ، همه چيز افتاد..
> و حالا...
> و حالا تو ماندى و يك دل...
> يك دل و يك قاب تجربه...
> يك قاب تجربه و مشتى خاطره...
> مشتى خاطره و يك "او"...
> خانه تكانى دلت مبارك
دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 22:57
+5
AmirAli
AmirAli
زن خوب ۳ تا خصلت باید داشته باشه

الف) نجیب باشه : یعنی با جیب آدم کاری نداشته باشه

ب) خانه دار باشه : یعنی از خودش خانه داشته باشه

ج) مثل ماه باشه : یعنی شبا بیاد و صبحها بره خونه باباش

دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 12:12
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سرما خوردگی خر است. این زنه که میگه مشترک مورد نظر قادر به پاسخگویی نمیباشد خر است. مدیر دقیق و حساس خر است. ترافیک خر است. بچه های مردم خرند. شب امتحان خر است. سردرد خر است. آدم فوضول و خبرچین خر است. زنگ ساعت خر است. صبح زود خر است. آدم زبون نفهم خر است. جنگ خر است. فقر خر است. بیماری لا علاج خر است. تراکنش ناموفق خر است. کال ویتینگ خر است. چراغ قرمز خر است. تنهایی خر است. خانه ی سالمندان خر است. صدای بوق ماشین پشت پنجره وقتی خوابی خر است. لو باتری خر است. فامیل پشت چشم نازک کن خر است. ادم زبان نفهم خر است. رقیب در هر زمینه ای خر است. ناخونی که از توی گوشت شکسته خر است. سینوزیت خر است. اینترنت سرعت پائین خر است. اینباکس بدون زنگ تفریح خرتر است خخخخخخ لعنتی ... سبک شدم ....
دیدگاه  •   •   •  1392/09/12 - 19:14
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ