یافتن پست: #خانه

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
آسمان رنگ شب یلدا گرفت

یاد تو آمد به قلبم جان گرفت

تا سحر غم با دلم هم خانه شد

از فراغ تو دلم دیوانه شد

یاد تو چندی است مهمانم شده

خاطراتت آفت جانم شدم

هر چه میگویم سخن از یاد تو است

در سکوت من فقط فریاد تو است
دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 02:08
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

یارو میره تو داروخانه و می پرسه شما ” اسید استیل سالیسیلیک ” دارید؟ فروشنده میگه: منظورتوت آسپرینه؟ جواب میده : آره خودشه ؛ اسمش همش یادم میره !

2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 15:36
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


لبخند تو را چند صباحیست ندیدم، یکبار دگر خانه ات آباد بگو "سیــــب"


دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 14:40
+3
fingliiiiiiii
fingliiiiiiii
خدایا.......  فقط یه زلزله کوچیکه دیگه! تا شاید دوباره از خانه بیرون بیاید!!فقط یباره دیگه{-47-}
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 20:05
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گویند جای هیچ اکراه نیست

بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود

خود فروشان را به کوی می فروشان راه نیست

بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 19:16
+3
saqar
saqar
در CARLO
با درودی به خانه می آیی و

با بدرودی

خانه را ترک می گویی

ای سازنده!

لحظه ی ِ عمر ِ من

به جز فاصله یِ میان این درود و بدرود نیست:

این آن لحظه ی ِ واقعی ست

که لحظه ی ِ دیگر را انتظار می کشد.

نوسانی در لنگر ساعت است

که لنگر را با نوسانی دیگر به کار می کشد.

گامی است پیش از گامی دیگر

که جاده را بیدار می کند.

تداومی است که زمان مرا می سازد

لحظه ای است که عمر ِ مرا سرشار می کند.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 16:05
+2
saqar
saqar
در CARLO

اگرچه هنوز همه ی اون دلایلی که به خاطرشون یک ارتباط گمشده ی پاک رو رها کردم،


کاملا بر طرف نشده اما برای من همینقدر که زیر سقف خانه ام آرامش کبوتری در لانه


را حس می کنم کافیست. از همه ی شما که بودن کم حوصله ام را اینجا تحمل


می کردید بسیار ممنونم.ساغر

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 16:00
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت ...قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 12:01
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

شب اگر سرد و سیاه است و به دل مه دارد پشت هر پنجره قلبی نگران هست هنوز پا اگر آبله بر داشته از راه دراز پس هر روزنه گرمای دلی هست هنوز من اگر تنهایم ، تو اگر تنهایی بین راه پله و بام نردبانی است هنوز گر چه دلها همه در سینه گرفته است بدان شور خواندن پس این حنجره ها هست هنوز شب اگر سرد و سیاه است و به دل مه دارد روی بام خانه قصه ی مشترکی هست هنوز

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 11:54
+4
saman
saman
در CARLO

یک روز از یک زوج خوشبخت سوال کردم
دلیل موفقیت شما در چیست ؟ چرا هیچ وقت با هم دعوا نمی‌کنید؟


آقاهه پاسخ داد: من و خانمم از روز اول حد و حدود خودمان را مشخص کردیم
قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی حق اظهار نظر داشته باشه و من هم به عنوان یک آقا در مورد مسائل کلی نظر بدهم!
گفتم: آفرین! زنده‌باد ! تو آبروی همه‌ی مردها را خریده‌ای ! من بهت افتخار می‌کنم.
حالا این مسائل جزئی که خانمت در مورد اونها حق اظهارنظر داره، چیه ؟
آقاهه گفت: مسائل بی‌اهمیتی مثل این که ما با کی رفت ‌و‌ آمد کنیم، چند تا بچه داشته باشیم، کجا زندگی کنیم، کی خانه بخریم، ماشین‌مان چه باشد، چی بخوریم، چی بپوشیم و ...
گفتم: پس اون مسائل کلی و مهم که تو در موردش نظر می‌دی، چیه ؟
آقاهه گفت: من در مورد مسائل بحران خاور میانه، نوسانات دلار، قیمت نفت و اوضاع جاری مملکت نظر می‌دهم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 11:38
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ