همه ی زندگیمون غم
جلوی آینه نشستم
وسط فکرای درهم
واسه چی ادامه میدم ؟
نمی دونم یا نمی گم
دیگه هیچ فرقی نداره
بغل ِ تو با جهنم
جلوی آینه نشستم
خوابم و بیدارم انگار
پشت سر کابوس رفتن
روبروم دیواره دیوار
پشت سر حلقه ی آتیش
روبروم یه حلقه ی دار
غم ِ اولین سلام و آخرین خدانگهدار
خسته ام ، یه تیکه سنگم
خالی ام ، یه تیکه چوبم
مثه یه قایق ِ متروک
توی دریای جنوبم
جلوی آینه نشستم
به نبودن مشت می کوبم
دارم از توو پاره می شم
به همه می گم که خوبم!
با تو سرتا پا گناهم
همه چی گندم و سیبه
هوا بدجور سرده انگار
دستای همه توو جیبه
باغمون گل داده اما
هر درختش یه صلیبه
ماهیه بیرون از آبم
حالم این روزا عجیبه
جلوی آینه نشستم
بی سوالم ، بی جوابم
نه چشام وا میشه از اشک
نه می تونم که بخوابم
مثه گنجشک توی طوفان
مثه فریاد زیر آبم
مثه آشفته ی موهات
مثه چشم تو خرابم
داشتی انگاری می ترکید
درد دنیا توو سرم بود
منو توو هوا رها کرد
هر کسی بال و پرم بود
روزای بدم که رفتن
وقت روز بدترم بود
این شبانه ، این ترانه
گریه های آخرم بود
• ترم پنجم (ترم مشروطه گي):
الو سلام استاد!
قربون بچه ات! دارم مشروط ميشم، 2 نمره بهم بده.
به خدا ديشب بابابم سكته كرد، مرد.
مامانم هم از غصه افتاد پاش شكست الان تو آي سي يو بستريه.
منم ضربه روحي خوردم شديد، دچار فراموشي شدم اصلاً شما رو هم يادم نمياد ...
اگه اين مورد مشروط پشروطه ما اوكي بشه قول ميدم جبران كنم ...
• ترم ششم (ترم ولخرجيدگي) :
الو مامان من خونه مي خوام!
راستي اون 50 تومني كه 3 روز پيش فرستادي تموم شد.
دوباره بفرست. خرج پروژه ام شد!!!
• ترم هفتم (ترم پاتوقيده گي):
خودتون ديگه سير تا پيازشو حدس بزنين ديگه ...
• ترم هشتم (ترم فارغ التحصيلگي):
الو سلام خانم.
واسه اين آگهي كه توي روزنامه داديد تماس گرفتم.
فرموده بوديد آبدارچي با مدرك ليسانس و روابط عمومي بالا ...
اي واي بر من؛ كي ميره اينهمه راهــــو ...
! ! ! ! ! ! ! ! ! ! !
تو اس ام اس:
پسر :عزيزم اي كاش الان پيشم بودي بغلت مي كردم
دختر :واي اره عزيزم
سر قرار:
پسر :عزيزم حالا تنها شديم بيا بغلم دختر :به خدا اگه بهم دست
بزني جيغ ميزنم)))))
خو مگه ازار داري كصافط ؟
ساغرم شکست ای ساقی
رفته ام ز دست ای ساقی
در میان توفان بر موج غم نشسته منم
در زورق شکسته منم ای ناخدای عالم
تا نــام من رقم زده شد
یکباره مهر غم زده شد
بر سرنوشت آدم
تو تشنه کامم کشتی
در سراب ناکامیها
ای بلای نافرجامیها
نبرده لب بر جامی
میکشم به دوش از حسرت
بار مستی و بد نامیها
ساغرم شکست ای ساقی
رفته ام ز دست ای ساقی
حکایت از که کنم
شکایت از چه کنم
که خود به دست خود آتش
بر دل خون شده ی نگران زده ام
بر موج غم نشسته منم
در زورق شکسته منم
ای ناخدای عالم
خوش آن که حلقههای سر زلف وا کنی
ديوانگان سلسلهات را رها کنی
کار جنون ما به تماشا کشيدهاست
يعنی تو هم بيا که تماشای ما کنی
کردی سياه، زلف دو تا را که در غمت
مويم سفيد سازی و پشتم دو تا کنی
تو عهد کردهای که نشانی به خون مرا
من جهد کردهام که به عهدت وفا کنی
من دل ز ابروی تو نبرم به راستی
با تيغ کج اگر سرم از تن جدا کنی **
گر عمر من وفا کند، ای ترک تندخوی
چندان وفا کنم که تو ترک جفا کنی **
سر تا قدم، نشانه تير تو گشتهام
تيری خدا نکرده مبادا خطا کنی **
تا کی در انتظار قيامت، توان نشست
برخيز تا هزار قيامت به پا کنی **
دانی که چيست حاصل انجام عاشقی؟
جانانه را ببينی و جان را فدا کنی **
شکرانه ای که شاه نکويان شدی به حسن
میبايد التفات به حال گدا کنی **
حيف آيدم کز آن لب شيرين بذلهگوی
الا ثنای خسرو کشورگشا کنی **
آفاق را گرفت، فروغی فروغ تو
هاتفی از گوشه میخانه دوش
گفت ببخشند گنه می بنوش
لطف الهی بکند کار خویش
مژده رحمت برساند سروش
این خرد خام به میخانه بر
تا می لعل آوردش خون به جوش
گر چه وصالش نه بکوشش دهند
هر قدر ای دل که توانی بکوش
لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته سر بسته چه دانی خموش
گوش من و حلقه گیسوی یار
روی من و خاک در می فروش
رندی حافظ نه گناهیست صعب
با کرم پادشه عیب پوش