یافتن پست: #خسته

سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
شب سرديست و من افسرده
راه دوريست و پايي خسته
تيرگي هست و چراغي مرده
مي کنم تنها از جاده عبور
دور ماندن ز من آدمها
سايه اي از سر ديوار گذشت
غمي افزود مرا بر غمها
فکر تاريکي و اين ويراني
بي خبر آمد تا مرد دل من
قصه ها ساز کنم پنهاني
نيست رنگي که بگويد با من
اندکي صبر ، سحر نزديک است
هر دم اين بانگ برآرم از دل
واي اين شب چقدر تاريک است
خنده اي کو که به دل انگيزم
قطره اي کو که به دريا ريزم
صخره اي کو که به دام آويزم
مثل اينست که شب نمناک است
ديگران را هم غم هست به دل
غم من ليک غمي غمناک است
هر دم اين بانگ برآرم از دل
واي اين شب چقدر تاريک است
اندکي صبر ، سحر نزديک است.
.............................
پ.ن.اخ که این شعر با صدای محمد اصفهانی چی میشه
پ.ن.اخ چرا امشب دلم هوس غزل و حافظ و پیاده وری کرده؟
4 دیدگاه  •   •   •  1391/01/2 - 01:06
+6
ali rad
ali rad
دوباره سیب بچین حوا ...

من خسته ام ...

بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند ...
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 23:31
+1
ali rad
ali rad
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ... ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...
2 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 23:18
+2
Danial
Danial
اجازه خدا؟؟

می شه من ورقه مو بدم؟

می دونم وقت امتحان تموم نشده
ولی من دیگه خسته شدم
دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 21:33
+3
Hamid
Hamid
سلام. من Hamid هستم، از اعضای جدید ... :)
3 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 18:41
+3
mohamad
mohamad
یاد دارم در غروبی سـرد سـرد
میگذشـت از کوچه ما دوره گـرد
داد مـیزد :کهنه قالی میخـرم
دسته دوم جنس عالی میخـرم
کاسه و ظرف سفـالی میخـرم
... گر نداری،کوزه خالی میخرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید
بغضش شکـست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکـرت ولی این زندگیست ؟!
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت آقا سفره خالی میخرید .....؟!؟!
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 17:20
+4
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
@miladjafari
چه افسانه ی زیبایی… زیباتر از واقعیت …

راستی مگر هر شخصی احساس نمیکند که نخستین روز بهار

گویی نخستین روز آفرینش است؟

نوروز مبارک
.....................
تو بهترین رفیق زمینی این دل خسته ای ..یارم باش همچون بنیامین برای یوسف و چنان هارون برای موسی {-41-}
آخرین ویرایش توسط sin_sin در [1391/01/1 - 03:07]
5 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 03:01
+11
ronak
ronak
با بغض میگوید
زن که باشی
گاهی بی دلیل اشک میریزی
و با تمامی تلاشت
...ریز ریز خرد میشوی
آرام اشکش را پاک میکنم با صدای خسته میگویم
مرد که باشی
بیشتر و بیشتر تلاش میکنی
بی صدا خرد میشوی
حق اشک ریختن هم نداری !!!!!!!!
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 02:19
+10
Danial
Danial
میدانــی ؟!
بعضـی ها را هرچه قدر بـخوانی ... خسته نمیشوی !
بعضـی ها را هرچه قدر گوش دهی ... عادتــــ نمیشوند !
بعضـی ها هرچه تکرار شوند ... باز بکرند و دستــ نـخورده !
دیده ای ؟!
شنیده ای ؟!
بعضـــی ها بی نهایتـــ ــ ـند !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 14:01
+4
ali rad
ali rad
خسته ام از حقیقت های تلخ...

دروغ بگو

من همان کودکی هستم

که باور می کنم...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 13:19
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ