یافتن پست: #خلاص

sasan pool
sasan pool
تصادف به سبک ایرانی .اینو گفتم یاد یک چیز جالب افتادم من سه شنبه شب ها راهسازی دارم سر کلاس استاد ما گفت بچه توی فرانسه یک ایرانی میره تو اتوبان از یک خروجی اشتباه میره دنده عقب میگیره یک فرانسوی میزن عقب ماشین پلیس میاد میگه مقصر ماشین عقبی هست هرچی طرف قسم می خوره بابا این دنده عقب آمده پلیس حرفشو باور نکرد گفت اصلا چنین چیزی امکان نداره.خلاصه من فهمیدم که ما ایرانی ها جهان اباد کردیم{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 19:07
+4
sasan pool
sasan pool
خب من دیگه باید برم حال و روزم خوش نیست.خیلی ناراحتم.برم سبک بشم.این هم آخرین مطلب امروز تا شب اگه زنده بودم بیام.این شعر من خیلی دوست دارم از حامی هست.
شبها که بغض می کنی دنیا سکوت می کنه

زمان به صفر می رسه زمین سقوط می کنه

شبها که بغض می کنی به مرز مرگ می رسم

به گریه کوچ می کنم ببین چقدر بی کسم

دریایی از آرامشی من طرحی از خروش رود

زیباترین شعر جهان چشمای غمگین تو بود

ما از کدوم ساعت شب درگیر این تولدیم

که دیر به هم رسیدیم و بی وقفه شکل هم شدیم

تو که به غنچه کردن گلای باغچه دلخوشی

از عمق خاکستر شب چگونه شعله می کشی

فرصت بده گریه کنم که بی نهایت عاشقم

فکر گریز از شب و توفان این دقایقم

بگو کجای زندگیم گم شده بودی عشق من

که خاطرات من همه در تو خلاصه می شدن

شبها که بغض می کنی دنیا سکوت می کنه

زمان به صفر می رسه زمین سقوط می کنه

شبها که بغض می کنی به مرز مرگ می رسم

به گریه کوچ می کنم ببین چقدر بی کسم
خدا نگهدارتون.{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/10 - 12:52
+3
☺SAEED☻
☺SAEED☻
مچاله کن ، بشکن ، بند بزن ، خط بزن ، خلاصه راحت باش …

ارث پدرت نیست ، دل تنهای من است !!!
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 14:06
+7
ronak
ronak
خسته ام....
بیش از تمام بودن های بی هدف
تمام ِ دنیای ِ من این روزها
خلاصه در رفتن و برنگشتن های نفس هایم شده..
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 12:30
+3
ronak
ronak
یادش بخیر، یه همکلاسی داشتیم خیلی خرخون بود، وقتی درس میخوند خط به خط کتابو حفظ میکرد

یه روز معلم آوردش پاتخته و ازش یه سوال پرسید

کتاب درباره ی همون سوال 15 خط توضیح داده بود ولی جوری بود که میشد تو 4 خط خلاصه اش کرد

این پسره همه ی اون 15 خطو کامل تعریف کرد بدون اینکه حتی یه "واو" جا بندازه

آخر سر حواسش نبود گفت :

"به شکل زیر توجه کنید"
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 11:06
ashkan
ashkan
: تركه و اصفهانيه و همدانيه مرحوم ميشن. اون دنيا ميرن جلو در بهشت، تا ميان برن تو يارو دربونه يك نگاه به پروندشون ميكنه، با لگد پرتشون ميكنه بيرون! خلاصه همينجور دم در بهشت ولو بودن، يهو همدانيه ميبينه دارن يه جنازه ميبرن تو بهشت، اينم بدو بدو ميره زير جنازه رو ميگيره و لااله‌الا‌الله گويان ميره تو. يك مدت ميگذره، اصفهانيه ميبينه يك جانباز داره با ويلچر ميره تو، اينم بدو بدو ميره پشت ويلچر رو ميگيره و ميره تو. تركه خيلي شاكي ميشه، هي دور و بر
ميبينه پشت بهشت ساختمون سازي دارن، يك فرغون افتاده اون گوشه. خلاصه فروغون خالي رو ور ميداره ميره جلو در بهشت. دربونه ميپرسه: چيكار داري؟ تركه ميگه: كوري نميبيني مفقود الاثر آوردم ؟!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/6 - 21:53
+5
t  @  r  @  n  e
t @ r @ n e
قلب من . دل من . خون تو رگهاي من . نفس من جيگر من . خلاصه .... همه وجودم درد مي كنه . بايد برم دكتر ببينم چرا اينطوري شدم !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 21:43
+7
حمید
حمید
داشتیم تو خیابون قدم می زدیم كه یهو صداى ترمز شدیدى اومد و دو تا پا كه یكى عمودى یكى افقى رو هوا بود... خلاصه ملت جمع شدن بالای سر طرف، كه در این هنگام راننده پیاده شد و در كمال خونسردى گفت: آقا چیزیتون شد؟ یارو هم با همون وضع و صورت خونى مالى در حالی كه به سختى نفس می كشید گفت: پـَـ نه پَــ، خودمو انداختم زمین از داور پنالتى بگیرم! راننده گفت: نمكدون! منظورم اینه كه می خواى زنگ بزنم اورژانس؟ یارو گفت: پـَـ نه پَــ، زنگ بزن برنامه نود، عادل اینا كارشناسى كنن صحنه پنالتى بود یا نه! {-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 15:48
+7
-1
ali rad
ali rad
سر تا پاي‌ خودم‌ را كه‌ خلاصه‌ مي‌كنم، مي‌شوم‌ قد يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌
كه‌ ممكن‌ بود يك‌ تكه‌ آجر باشد توي‌ ديوار يك‌ خانه
يا يك‌ قلوه‌ سنگ‌ روي‌ شانه‌ يك‌ كوه
يا مشتي‌ سنگ‌ريزه، ته‌ته‌ اقيانوس؛
يا حتي‌ خاك‌ يك‌ گلدان‌ باشد؛ خاك‌ همين‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 20:20
+1
sasan pool
sasan pool
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد

گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

جنازه ام چو ببینی مگو فراق فراق

مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد

فرو شدن چو بدیدی بر آمدن بنگر

غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد

تو را غروب نماید ولی شروق بود

لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد

کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست

چرا به دانه انسانیت این گمان باشد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 13:53
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ