یافتن پست: #خلاص

محمد
محمد
یه اکیپی میرن کوه نوردی شب خواب بودن دیدن یکی داد می زنه جرج جرج... میگن: ما اینجا جرج نداریم که! خلاصه می خوابن صبح پا می شن میبینن ترک رو گرگ خورده
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 23:15
+7
محمد
محمد
تهرانیه ميره مكه ، جلوي كعبه داشت اشك مي ريخت و مي گفت: خدايا! منو ببخش ،توبه! بهت قول ميدم ديگه واسه تركا جك نگم. خدايا منو ببخش .... خلاصه تو همين حال و هوا بود كه يه ترك ميزنه رو شونه اش ميگه: داداش؟گيبله كودوم وره؟؟؟؟ ، تهرانيه با ناله داد ميزنه: خداياااااااا!!!!! خاطره كه مي تونم تعريف كنممممم؟؟
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 22:31
+6
sasan pool
sasan pool
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود
خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود
از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان باشد کز آن میانه یکی کارگر شود
ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود
از کیمیای مهر تو زر گشت روی من آری به یمن لطف شما خاک زر شود
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب یا رب مباد آن که گدا معتبر شود
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 17:15
+3
مهسا
مهسا
بهش بگی دوسش داری پرو میشه میره... ا بهش بگی ازش بدت میاد نا امید میشه و میره ....،ا محبت کنی خوشی میزنه زیر دلش و میره ....،ا محبت نکنی ، از یکی دیگه محبت میگیره و میره.... ...ا خلاصه اومده که بره ... خودتو خسته نکن
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 16:33
+4
zahra
zahra
یه بار یه دیوونه دنبال رئیس بیمارستان می اندازه . خلاصه رئیس بیمارستان رو تو یه بن بست گیر میاره. رئیس بیمارستان با ترس می گه از جون من چی می خوای ؟ دیوونه هه می ره با دست بهش می زنه می گه حالا تو گرگی!
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 00:06
+5
ebrahim
ebrahim
نسلی هستیم که تمام ارزوهایمان در لایک خوردن استاتوس هایمان خلاصه می شود
دیدگاه  •   •   •  1390/11/22 - 17:59
+7
مهسا
مهسا
نظر سنجی در مورد ماشین: آمریکا: اوه مای گاد : خلاصه ایرانی : خواهرتو ..........{-54-}{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/22 - 17:54
+4
امیرحسین
امیرحسین
نوشتنم ته كشيده....

كاملا خالي ام.....
شايد هم به قول يكي پر تر از هميشه.....
خلاصه اينكه ذهنم واسه نوشتن ياري نميكنه...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/22 - 15:50
+4
?
?
به حیف نون می گن برو استخر شیرجه بزن تو آب، بعدش بیا بالا شامپو گلرنگ رو تبلیغ کن… خلاصه میره بالا و شیرجه میزنه، ولی از بخت بد سرش می خوره به کف استخر… بعد از یه مدت بالاخره میاد بالا، رو می کنه به دوربین، می گه: می خوام سالاد درست کنم!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 20:45
+4
نیوشا
نیوشا
بعضیا رو باید یهو از زندگیت حذف کنی...
اگه به مرور باشه زجرت میدن
مثه کندن چسب زخم (:::[]:::)از رو پوست
که یهو میکنیشو خلاص میشی...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 20:25
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ