یافتن پست: #دست

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ساعت ۸ صبح همراه اول میخواد میلیونرم کنه !!!!
...
ساعت ۱۰ بانک پارسیان با اصرار میخواد یه لکسوس بهم بده !!!
...
ساعت ۱۲ بانک پاسارگاد میگه بیا یه آپارتمان تو شمال تهران بهت بدیم!!!!
...
ساعت ۲ برنج آوازه اس داده که ۲۵۰ میلیون بهت بدم واست کافیه دادا ؟؟!!!؟
...
ساعت ۴ رب یک و یک گفت بیا یه سفر دور دنیا ببرمت حالشو ببری !!!!
...
ساعت ۶ دنت تصمیم گرفته ۳ تا از آرزو های بزرگ منو برآورده کنه
...
ساعت۷ هم که از سر کار تعطیل میشم بی اعتنابه اس های رگباری همراه اول که التماسم میکنه داداش بیا یه ۲۰ میلیون همینجوری بهت بدم !! دست میکنم تو جیبم ببینم کرایه تاکسی تا خونمو دارم یا نه !!!
بعد که میبینم ندارم راهمو میکشمو پیاده میرم خونه!!!!!
اینجور آدم قانع و چشم و دل سیریم من به مولا !!!!!!
وگرنه واسه ما که ریخته :|
دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 15:41
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مرد بآس وقتی از دست خانومش عصبانی میشه..
فریاد بزنه بعد کمربندش رو در بیاره
بره سمت خانومش ، کمربند رو بندازه دور کمرش و
با چشم غره بهش بگه:
بوس یا گاز؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 15:25
+5
farzad
farzad
تلخمو حل شده کابوس وجودم در سم ... غیر تو از همه ی آدم ها میترسم
همه دانسته و نادانسته جاسوسند ... دستشان حلقه دار است و تو را میبوسند
دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 14:04
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥










???????? ????? ??? ?????(??? ?? ???)

♫♫♫

یه احساس خوبی مثه خواب ناز مثه یک نوازش تو اوج نماز

یه شوق عجیبی واسه پر زدن تو دستای یک عشق پرپر زدن

مثه خیس شدن توی بارون شب مثه نقش لبخند رو مینای لب

یه حرفی مثه آیه ربنا قبول تمنایی از آشنا

خدابامنه تا تو بامن عجینی

کی میگه بد عشق پاک زمینی

خدابامنه تا تو بامن عجینی

کی میگه بد عشق پاک زمینی…

♫♫♫

خدا بامنو تو شکوهو سکوت

سکوتی پر از حرف بارون زده

تمام سرانجام و آغاز ما همین حس خوب کی میگه بده

ببین سایه عشق از ما چی ساخت

ببین حالمون خوبه و عاشقیم

واسه دیدن شهر دریایی ها

خدا بامنو تو تو یک قایقیم…

خدابامنه تا تو بامن عجینی

کی میگه بد عشق پاک زمینی…

خدابامنه تا تو بامن عجینی

کی میگه بد عشق پاک زمینی





2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/19 - 21:05
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



اصطلاحات مازندرانی
== == == == ==
یک پَلی کَت
yak pali kat
به آدم یک دنده، لجباز و خودرأی گفته می شود.
_______________________
گت آغوزِ بی دِله
gate aghoze bidele
به آدمی که جثه بزرگ دارد ولی کاری از دستش بر نمی آید گفته می شود.
_______________________
بی نِمک ِ سگ
bi namake sag
به آدم بی نمک و قدر نشناس گفته می شود.
_______________________
وِشیل
veshil
به آدم لوس و بی مزه گفته می شود(به میوه پلاسیده شده هم گفته می شود).
_______________________
شِرتی پِرتی
sherti perti
به آدم بی نظم گفته میشود.
_______________________
امسالِ میچکا
amsale michka
به آدم کم تجربه گفته می شود.
_______________________
بامشی بَلِشت
bamshi baleshte
به آدمی که صورتش(لب و دهان) کثیف باشد گفته می شود.
_______________________
مسّک
massek
به آدمی سمج که دائم پا پیج دیگران میشود گفته می شود.
_______________________
کورِ بامِشی
kore bamshi
به آدم بی نمک و قدر نشناس گفته می شود.
دیدگاه  •   •   •  1393/06/19 - 19:20
+4
عباس
عباس
شعری زيبا از وحشی بافقی

اي گل تازه كه بويي زوفا نيسـت تــو راخبـر از سرزنـش خـار جـفا نيسـت تــو رارحم بر بلبـل بي برگ نوا نيسـت تــو راالتفاتــي به اسيـران بـلا نيسـت تــو راما اسير غم و اصـلا غم ما نيسـت تــو رابا اسير غم خود رحـم چـرا نيسـت تــو را

فارغ از عاشــق غمنـاك نمي بايـد بــود

جان من اين همـه بي بـاك نمي بايـد بـود

همچو گل چند به روي همه خنــدان باشــيهمره غيـر بـه گـل گشت گلستـان باشــيهر زمـان با دگري دست به گريبان باشــيزان بينديـش كـه از كـرده پشيمـان باشــيجمــع با جمــع نباشـنـد و پريشـان باشــييـاد حيـرانــي ما آري و حيـران باشــي

مـا نباشيــم كه باشد كه جفاي تو كشــد

به جفا سـازد و صـد جـور براي تـو كشــد

شـب به كاشانــه اغيار نمي بـايد بــودغيــر را شمــع شـب تــار نمي بايد بـودهمه جا با همه كس يـار نمي بـايد بــوديــار اغیار دل آزار نمي بايد بـودتشنـــه خـون مــن زار نمي بـايد بــودتا به اين مرتبه خونخـوار نمي بايد بـود

من اگر كشتـه شـوم باعث بد نامي توســت

موجــب شهـرت بي باكـي و خود كامـي توست

ديگـري جز تو مرا اين همـه آزار نكــردآنچه كردي تو به من هيـچ ستمكـار نكــردهيچ سنگيـن دل بيدادگــر اين كار نكـرداين ستم ها ديگـري با مـن بيمـار نكــرد

گـر از آزردن من هســت غرض مــردن مــن

مـــردم آزار مكـــش از پـي آزردن مـــن

جان من سنگ دلي دل به تو دادن غلـط استبر سر راه تو چـون خـاك فتـادن غلـط استچشم اميــد به روي تو گشــادن غلـط استروي پر گــرد به راه تو نهـادن غلـط استرفتــن اولاسـت زكـوي تو فتادن غلـط استجـان شيريــن به وفـاي تو دادن غلـط است

تو نه آنـي كه غــم عاشــق زارت باشــم

چـون شود خـاك بر آن خـاك غبارت باشم

مدتي هسـت كه حيرانـم و تدبيـري نيســتعاشـق بي سر و سامانــم و تدبيــري نيستاز غمت سر به گريبانم و تدبيـري نيســتخون دل رفتـه زدامانــم و تدبيــري نيستاز جفاي تو بدينسانـم و تدبيـري نيســتچـه توان كـرد پشيمانـم و تدبيــري نيست

شرح درماندگـي خـود به كه تقريــر كنـم

عاجـزم چــاره من چيست چـه تدبيــر کنم

نخـل نوخيــز گلستـان جهان بسيــار استگل اين باغ بسي سرو روان بسيـــار استجان من همچو تو غارتگر جان بسيــار استتـرك زريـــن کمر مــوي ميــان بسيـــار استبا لب همچـو شكـر تنگ دهان بسيــار استنه كه غيرازتو جوان نيست جوان بسيار است

ديگـري اين همه بيـداد به عاشـق نكنــد

قصـــد آزردن يـاران مـوافـــق نـكنـــد

مدتي شـد كــه در آزارم و مي دانــي توبه كمنــد تـو گـرفتـارم و مي دانــي تواز غم عشـق تــو بيمارم و مي دانــي توداغ عشق تو به جـان دارم و مي دانــي توخـون دل از مژه مي بارم و مي دانــي تواز بـراي تـو چنيـن زارم و مي دانــي تو

از زبــان تـو حـديثــي نشنـودم هرگــز

از تــو شرمنــده يك حـرف نبـودم هرگــز

مكـن آن نـو ع كـه آزرده شــوم از خويــتدسـت بـر دل نهــم و پا بكشـم از كويــتگوشه اي گيــرم و من بعد نيايـم من سويــتنكنـــم بــار دگــر يـاد قد دل جويــتديــده پـوشــم زتمـاشــاي رخ نيكويــتسخنـي گويــم و شرمنـده شــوم از رويــت

بشنو پند و مكـن قصــد دل آزرده خويــش

ورنه بسيار پشيمـان شوي از كـرده خويــش

چند صبــح آيـم از خــاك درت شــام روماز سـر كـوي تو خـود كـام به نـاكـــام رومصـد دعــا گـويـم آزرده به دشنــام روماز پي ات آيـم و بــا مـن نشــوي رام رومدور دور از تـو من تيـره سرانجــام رومنبود زهـره كه همـراه تـو يـك گــام روم

كس چرا اين همه سنگين دل بد خـو باشــدجان مـن ايـن روشی نيسـت كه نيكـو باشــد

از چه با من نشوي يـار چـه مي پرهيــزييـار شــو بـا من بيمـار چـه مي پرهيـزيچيسـت مانــع زمـن زار چـه مي پرهيــزيبگشــاي لــعل شكـر بـار چـه مي پرهيـزيحرف زن اي بت خونخـوار چـه مي پرهيــزينه حديثــي كنـي از يـار چـه مي پرهيـزي

كه تـو را گفـت به ارباب وفا حـرف نـزن

چين بر ابرو زن و يك بار به ما حرف نـزن

درد مــن كشتــه شمشيــر بلا مي دانـــدســوز مـن سـوختـــه داغ جفـا مي دانــدمسكنــم ساكــن صحــراي فنا مي دانـــدهمــه كس حـال من بي سر و پـا مي دانــدپاك بـازم همه كس طور مرا مي دانـــدعاشقـي همچـو نیست خـدا مي دانــد

چاره من كـن مگــزار كه بيچــاره شــوم

سـر خـود گيـرم از كـوي تـو آواره شــوم

از سر كـوي تو با ديـــده تر خواهم رفتچهـره آلـوده به خوناب جگـر خواهـم رفـتتا نظر مي كني از پيش نظـــر خواهم رفتگـر نرفتـم زدرت شــام سحـر خواهـم رفـتنه كه اين بار چو هر بار دگر خواهم رفتنيسـت بـاز آمدنـم باز اگـر خواهـم رفـت

چنــد در كـوي تو با خـاك برابـر باشـم

چنــد پامـال جفــاي تـو ستمگــر باشــم

چند پيش تو به قدر از هـمه كمتــر باشـماز تو چند همي بـت بد كيـش مكـدر باشــممي روم مي روم تا به سجود بت ديگر باشـمباز اگر سجـده كنـم پيش تو كافـر باشــم

خود بگو كز تو كشـم ناز تغافل تا كــي

طاقتـم نيسـت از ايـن بيـش تحمـل تا كـي

بنده دامــن نسريــن تو را بنـده شــومابتــداي خــط مشكيـن تو را بنـده شــومچين بر ابرو زن كيـن تو را بنـده شــومگره بر ابروي پر چيـن تو را بنـده شــومحرف ناگفتــن تسكيـن تو را بنـده شــومطــرز مهجويــي آييـن تو را بنـده شــوم

بالله زكه اين قاعــده اندوختــه اي

كيسـت استـاد تو اين را زكـه آموختـه اي

اين همه جور كه من از پـي هم مي بينــمزود خـود را به سـر كـوي عـدم مي بينــمديگران راحت و من اين همه غم مي بينــمهمه كـس خـــرم و من درد سـرم مي بينــملطــف بسيـار طمع دارم و كـم مي بينــمهستـــم آزرده بـسيـــار ستـم مي بينــم

خـرده بر حـرف درشــت مـن آزرده مگيــر

حـــرف آزرده درشـت نبــود خـرده مگيــر

آنچنـان باش كه من از تو شكايـت نكنــماز تو قطــع طمــع لطـف و عنايـت نكنــمپيــش مــردم زجفــاي تو حكايـت نكنــمهمــه جـا قصـــه درد تـو روايـت نكنــمديگر اين قصــه بـي حد و نهايـت نكنــمخويــش را شهـره هر شهـر و ولايـت نكنــم

خوش كني خاطر وحشي به نگاهي سهـل استسوي تـو گوشـه چشمـي و نگاهـي سهـل اسـت

 
دیدگاه  •   •   •  1393/06/19 - 19:12
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



.

فکرشـــو بکــن...

یـه روزی تــو خیابــون داریـــم راه مـــی ریم...

دست تـو تــوی دستم......

دخترمون تـو بغلـــم و اوناییــم کــه مـــا رو مــی بینن مـی گـــن

ااااا اینـــا بالاخــــره ازدواج کـــــردن ... .
دیدگاه  •   •   •  1393/06/19 - 18:44
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



کیوسکی ( غذایی ساده و خوشمزه )

نوع غذا:
خوراک های از 4 گوشه دنیا
وعده غذایی:
ناهار شام
زمان پخت : 30دقیقه

مواد لازم:
سینه مرغ : یک عدد
سبزی (هویج، نخودفرنگی، ذرت و جعفری) : به میزان لازم
پنیر پیتزا و آرد سوخاری : به میزان لازم
تخم‌مرغ : یک عدد
روغن : 2 پیمانه

دستور پخت:
* سینه‌ی مرغ را باز کرده، سبزی و پنیر پیتزا را داخل آن قرار داده و لوله می‌کنیم.

* سپس آن را به تخم‌مرغ و آرد سوخاری آغشته کرده و داخل روغن قرار می‌دهیم تا کاملاً سرخ و طلایی شود.

* این غذا را با سبزی‌های مورد علاقه خود می‌توانید تزئین کنید.
دیدگاه  •   •   •  1393/06/19 - 18:22
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



طرز تهیه کباب کوبیده قالبی

آماده سازی : 120 دقیقه
پخت : 60 دقیقه

مواد لازم برای 4 نفر :
گوشت گوسفندی 500 گرم
* گوشت گوساله 500 گرم
پیاز رنده ریز شده و آب گرفته شده 2 عدد
نمک به میزان لازم
فلفل سیاه به میزان لازم
زردچوبه به میزان لازم
زعفران به میزان لازم( در صورت تمایل)

* گوشت گوساله ترجیحا این گوشت از قلوه گاه یا گوشت کنار دنده یا بغل راسته باشد .

طرز تهیه :
کباب کوبیده
گوشت را ۵ بار چرخ کرده. مواد را خوب ورز می دهم طوری که چسبندگی آن خیلی باشد حدود ۱۰ دقیقه ورز دهید .

بعد ۲ ساعت باید در دمای آزاد
آشپزخانه استراحت کند. و ۲ ساعت زودتر گوشت را به سیخ میکشیم.

نکته :
آب پیازی را که از آن جدا شده دور نریزید، زمانی که گوشت را می خواهید به سیخ بکشید،دستتون باید مرطوب باشد،اگر دستکش هم دستتان هست دستکش باید مرطوب باشد. دستتان را میزنید در آب پیاز و کباب را را سیخ خوب پهن می کنید. این طوری کباب خیلی خوشمزه تر هم می شود، تا اینکه دستمان را با آب مرطوب کنیم.

کباب کوبیده قالبی
دستور فرقی نداره فقط فرقش اینه که گوشت آماده شده را داخل یک قالب چرب شده قرار می دهیم کمی پیاز و فلفل سبز و دلمه سبز روی آن میریزیم برنج آبکش شده را هم روی کباب و فلفل و پیازها قرار داده روی آن را با فویل می پوشانیم چند تا سوراخ با چنگال روی سطح فویل ایجاد کرده در فر ٢٠٠ درجه سانتی گراد به مدت ١ ساعت قرار داده در اواخر دم کشیدن کمی کره آب شده روی سطح برنج مان می دهیم می توانیم سماق هم لایه برنج مان و روی کبابمان بپاشیم, برای مهمانی ها و سفره جشنها بسیار شیک و مجلسی ..
1 دیدگاه  •   •   •  1393/06/19 - 18:14
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



طرز تهیه مرغ باربیکیو

باربیکیو (barbecue) شکل دگرگون شده کلمه اسپانیایی باربکوئا (barbecue) است، به معنای نوعی داربست، یا هیزمی که مهاجران یا مرز نشینان مکزیک و کالیفرنیا گوشت و مرغ و ماهی را روی آن دود می داده اند و کباب می کردند .

مواد لازم :
مرغ پاک کرده یک عدد یا تعدادی ران با ته ران
پیازچه ساطوری شده دو قاشق غذاخوری
سیر کوبیده یک قاشق مرباخوری
سس سویا دو قاشق غذاخوری
شهد مربا نصف پیمانه
زنجبیل ساییده شده یک قاشق مربا خوری
آبلیموی تازه دو قاشق غذا
فلفل سیاه، ساییده یک قاشق چایخوری
سس باربیکیو به مقدار لازم

طرز تهیه مرغ باربیکیو :
امروز باربیکیو را در حیاط خانه ها روی آتش زغال یا شعله گاز درست می کنند، منتها برای یاد آوری مزه باربیکیو غالبا چند قطره عطر دود هیزم هم به سس کباب اضافه می کنند. این عطر، که در فرنگستان به نام دود مایع فروخته می شود، فعلا در بازار ما به دست نمی آید، ولی سایر اجزای سس باربیکیو یا مایه خواباندن گوشت باربیکیو فراوان است و آن را به آسانی می توان در خانه درست کرد.
به جز مرغ یا ران های مرغ ، همه مواد را در ظرفی ریخته مخلوط کنید. مرغ را پاک کرده، چهار یا هشت تیکه کنید،و اگر تکه های ران داشتید باز آن ها را بشویید و خشک کنید، سپس در این مایه بگذارید، زیر و رو کنید و ۴-۵ ساعت در یخچال بخوابانید. سپس یکی دو بار زیر و رو کنید.
تیکه های مرغ را به سیخ بکشید و روی شبکه آهنی یا روی آتش هیزم، زغال، یا زیرگریل فر گاز ۱۰-۱۲ دقیقه آتش بدهید.
( در آتش دادن مرغ باید دقت کنیم که گوشت مرغ بپزد و کاملا سفید شود ولی خشک و بی آب در نیاید.)
سپس میتوانید در آخر سس مخصوص باربیکیو را به آن بزنید و کمی کبابی تر کنید یا بعد از اینکه از روی آتش کنار آوردید سس را روی آن بریزد و میل کنید .
2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/19 - 18:12
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ