یافتن پست: #دست

be to che???!!
be to che???!!

در آن شهري  كه مردانش عصا از كور ميدزدند


همان شهري كه اشك از چشم ٫ كفن از گور ميدزدند


در آن شهري كه خنجر دسته ي خود نيز ميبرد


همان جايي كه پشت از دشنه ي خون ريز ميدزدند


در آن شهري كه مردانش همه لال و زنانش كورند


همان شهري كه از بلبل ٫ دم آواز مي دزدند


در آن شهري كه نفرت را به جاي عشق مي خواهند


همان جايي كه نور از چشم و عقل از مغز مي دزدند


در آن شهري كه پروانه به جاي شمع ميسوزد


همان شهري كه آتش را ز اشك شمع  ميدزدند


در آن شهري كه زنده مرده و مرده بود زنده


همان جايي كه روح از تن و تن از روح ميدزدند


در آن شهري كه كافر مومن و مومن شود كافر  


                                                                           همان جايي كه مهر از جانماز باز ميدزدند


در آن شهري كه سگ ها معرفت از گربه آموزند


همان شهري كه سگ ها بره را از گرگ ميدزدند


در آن شهري كه چشم خفته ٫ از بيدار بينا تر


همان جايي كه غم از سينه غم ساز ميدزدند


من از خوش باوري آنجا محبت جستجو كردم


در آن شهري كه فرياد از دهان باز ميدزدند


 

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 00:33
+4
be to che???!!
be to che???!!

پس از كلي دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج كردم…ما همديگرو به حد مرگ دوست داشتيم 

 

سالاي اول زندگيمون خيلي خوب بود…اما چند سال كه گذشت كمبود بچه رو به وضوح حس مي 

 

كرديم…مي دونستيم بچه دار نمي شيم…ولي نمي دونستيم كه مشكل از كدوم يكي از ماست…

 

اولاش نمي خواستيم بدونيم…با خودمون مي گفتيم…عشقمون واسه يه زندگي رويايي كافيه…

 

بچه مي خوايم چي كار؟…در واقع خودمونو گول مي زديم…

 

هم من هم اون…هر دومون عاشق بچه بوديم… 




تا اينكه يه روزعلي نشست رو به رومو گفت…اگه مشكل از من باشه …تو چي كار مي كني؟… 


فكر نكردم تا شك كنه كه دوسش ندارم…خيلي سريع بهش گفتم…من حاضرم به خاطر تو رو همه 

 

چي خط سياه بكشم…علي كه انگار خيالش راحت شده بود يه نفس راحت كشيد و از سر ميز بلند

 

شد و راه افتاد…گفتم:تو چي؟گفت:من؟ 

 

گفتم:آره…اگه مشكل از من باشه…تو چي كار مي كني؟ 


برگشت…زل زد به چشام…گفت:تو به عشق من شك داري؟…فرصت جواب ندادو گفت:من وجود تو

 

رو با هيچي عوض نمي كنم… 


با لبخندي كه رو صورتم نمايان شد خيالش راحت شد كه من مطمئن شدم اون 


هنوزم منو دوس داره… گفتم:پس فردا مي ريم آزمايشگاه… 


گفت:موافقم…فردا مي ريم… 


و رفتيم…نمي دونم چرا اما دلم مث سير و سركه مي جوشيد…اگه واقعا عيب از من بود چي؟…سر

 

خودمو با كار گرم كردم تا ديگه فرصت فكر كردن به اين حرفارو به خودم ندم… طبق قرارمون صبح

 

رفتيم آزمايشگاه…هم من هم اون…هر دوآزمايش داديم…بهمون گفتن جواب تا يك هفته ديگه

 

حاضره… يه هفته واسمون قد صد سال طول كشيد…اضطرابو مي شد خيلي اسون تو چهره

 

هردومون ديد…بااين حال به همديگه اطمينان مي داديم كه جواب ازمايش واسه هيچ كدوممون مهم

 

نيس… بالاخره اون روز رسيد…علي مث هميشه رفت سر كار و من خودم بايد جواب ازمايشو مي

 

گرفتم…دستام مث بيد مي لرزيد…داخل ازمايشگاه شدم… علي كه اومد خسته بود…اما كنجكاو…

 

ازمپرسيد جوابو گرفتي؟ 

 

كه منم زدم زير گريه…فهميد كه مشكل از منه…اما نمي دونم كه تغيير چهره اش از 


ناراحتي بود…يا از خوشحالي…روزا مي گذشتن و علي روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر مي

 

شد…تا اينكه يه روز كه ديگه صبرم از اين رفتاراش طاق شده بود…بهش گفتم:علي…تو چته؟چرا 

 

اين جوري مي كني…؟ 

 

اونم عقده شو خالي كرد گفت:من بچه دوس دارم مهناز…مگه گناهم چيه؟…من نمي تونم يه عمر 

 

بي بچه تو يه خونه سر كنم… دهنم خشك شده بود…چشام پراشك…گفتم اما تو خودت گفتي

 

همه جوره منو دوس داري…گفتي حاضري بخاطرم قيد بچه رو بزني…پس چي شد؟ 

 

گفت:آره گفتم…اما اشتباه كردم…الان مي بينم نمي تونم…نمي كشم… 


نخواستم بحثو ادامه بدم…پي يه جاي خلوت مي گشتم تا يه دل سير گريه كنم…و اتاقو انتخاب

 

كردم…من و علي ديگه با هم حرفي نزديم…تا اينكه علي احضاريه اورد برام و گفت مي خوام طلاقت

 

بدم…يا زن بگيرم…نمي تونم خرج دو نفرو با هم بدم…بنابراين از فردا تو واسه خودت…منم واسه 

 

خودم…دلم شكست…نمي تونستم باور كنم كسي كه يه عمر به حرفاي قشنگش دل خوش كرده

 

بودم…حالا به همه چي پا زده… 

 

ديگه طاقت نياوردم لباسامو پوشيدمو ساكمم بستم…برگه جواب ازمايش هنوز توي جيب مانتوام

 

بود… درش اوردم يه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو كنار گلدون گذاشتم…احضاريه رو

 

برداشتم و ازخونه زدم بيرون…توي نامه نوشت بودم: علي جان…سلام… 

 

اميدوارم پاي حرفت واساده باشي و منو طلاق بدي…چون اگه اين كارو نكني خودم ازت جدا مي

 

شم…مي دوني كه مي تونم…دادگاه اين حقو به من مي ده كه از مردي كه بچه دار نمي شه جدا

 

شم…وقتي جواب ازمايشارو گرفتم و ديدم كه عيب از توئه…باور كن اون قدر برام بي اهميت بود كه

 

حاضر بودم برگه رو همون جاپاره كنم… اما نمي دونم چرا خواستم يه بارديگه عشقت به من ثابت

 

شه… توي دادگاه منتظرتم…امضا…مهناز 


X
دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 00:28
+3
xroyal54
xroyal54
سلامتی پسری که به دوست دخترش دست نزد گفت شاید مال من نباشه...
داستانهای تخیلی...
برگرفته از کتاب پینوکیو..
دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 00:20
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختنببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختنخداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونهلالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونهیکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوندتو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بوهنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سوخداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردمنشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردمنشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارماز این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارمنمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونیتو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندمتو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردمخداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی ...طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه خداحافظ .....!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 00:14
+6
korosh
korosh

رپرتاژ آگهی یک خبرگزاری برای استقلال / اعتراض به کمیته انضباطی از رسانه عمومی!


پرسپولیس نیوز : عصر امروز اعلام حکم جریمه چند تیم لیگ برتری از جمله استقلال به کسر امتیاز واکنش های بسیاری را به دنبال داشت اما یکی از آنها عجیب تر از بقیه بود.


عجیب ترین واکنش متعلق به خبرگزاری خبرآنلاین بود که تیتر زد : تبعیض بین استقلال و پرسپولیس با حکم کمیته انضباطی / باز هم احتمال نقض حکم وجود دارد؟


 


این خبرگزاری در متن گزارش خود می آورد: « کمیته انضباطی در حالی به دلیل فحاشی تماشاگران استقلال از آنها یک امتیاز کسر کرده که در حرکتی مشابه و با همین جرم، پرسپولیسی ها تنها به پرداخت جریمه نقدی متهم شده اند. حکم کمیته انضباطی به دلیل فحاشی تماشاگران استقلال،سایپا و ملوان کاملا عجیب است؛عجیب از این نظر که بعید است چنین حکمی اصلا به مرحله اجرا در بیاید. مثل تمام آن حکم هایی که فقط کاغذ سفید حرام کردند و در فدراسیون فوتبال،لای زونکن هایی که سال ها خاک خورده اند،بایگانی شدند. امروز اما برگ دیگری از شاهکار فدراسیون نشین ها در حال ورق زدن است. یک بار دیگر از آن حکم های عجیب و غریب.حکمی که احتمالا مثل بیشتر حکم های کمیته انضباطی اجرا نمی شود و فقط عدم اجرای آن است که واژه عجیب را به آن نسبت می دهد.
صبح امروز و قبل از اینکه این حکم سنگین داده شود،کمیته انضباطی باشگاه های پرسپولیس،داماش،گسترش فولاد و تراکتورسازی را به دلیل رفتاری مشابه با جرایم نقدی روبرو کرد.جرمی که کاملا با جرم تماشاگران استقلال،سایپا و ملوان یکی است و اصلا مشخص نیست که به چه دلیلی جزای آن فرق می کند.پرداخت 5 میلیون و 10 میلیون تومان برای باشگاه های لیگ برتری به خصوص پرسپولیس رقم زیادی نیست که بخواهد آنها را زمین گیر کند اما از دست دادن همین یک امتیاز،شاید در آخرین روزهای فصل قهرمانی را از استقلال بگیرد.
»



روزنامه وابسته به این رسانه هم یک روز قبل از مسابقه فینال گونه بین استقلال و سپاهان در لیگ برتر با تیتر عجیب «تیم ملی استقلال» با توهین آشکار به تمام تیم های شهرستانی و تهرانی به استقبال بازی حساس تیم مطلوب نظر خود رفت و فردای برگزاری بازی و پس از شکست این تیم با تیتری عجیب تر از داوری بازی انتقاد کرد : «فغان از فغانی!»



 


این تیتر آبی رنگ در حالی برای توجیه باخت آبی های پایتخت روی صفحه اول خبر ورزشی رفت که پس از بررسی کارشناسان داوری مشخص شد با عدم اعلام یک ضربه پنالتی سپاهان و اخراج نشدن مجیدی و امیرحسین صادقی از بازی نه تنها استقلال از داوری ضرر نکرده بلکه سود هم برده است!



 


حالا جدیدترین شاهکار این رسانه از طریق سایت آن منتشر شده است جایی که پس از اعلام رای کمیته انضباطی در خصوص کسر امتیاز تیم های متخلف و پیش از عکس العمل مسئولان رسمی باشگاه این «خبرآنلاین» است که با تیتر «تبعیض بین استقلال و پرسپولیس با حکم کمیته انضباطی» به جانب داری از استقلالی های پایتخت پرداخته است.

این رسانه که صحبت هایی در خصوص نزدیکی اش به سران مجلس هم شنیده می شود حالا دیگر نام خبرگزاری را هم برای خود برگزیده و به این ترتیب دیگر یک رسانه عمومی به حساب آمده و گناه این گونه جانب داری ها از سوی آن نابخشودنی تر هم به نظر می رسد.

جانب داری خبرآنلاین از استقلال در برابر کمیته انضباطی نه تنها غیراخلاقی است که غیرفنی هم بوده و مبانی حقوقی را هم به صراحت نقض می کند. خبرآنلاین می گوید جرم پرسپولیس(منظورشان تخلف است) با جرم تماشاگران استقلال،سایپا و ملوان یکی است و جریمه نقدی پرسپولیس تبعیض آشکار فدراسیون فوتبال علیه استقلال است در حالی که به هیچ وجه این گونه نیست و نه تخلف پرسپولیس و استقلال یکی بوده و نه شدت آن برابر.

پرسپولیسی ها اعتراضی به داوری مسابقه با تراکتورسازی نداشتند و اتفاقا خیلی ها به خاطر پنالتی که در این بازی اعلام شد و گل نشد تلاش کردند تا ادعا کنند پرسپولیس در بازی برابر تراکتور از قضاوت محسن قهرمانی سود هم برده است! آن وقت چگونه است که آنها باید به دلیل اعتراض به داور با کسر امتیاز محکوم شوند؟ در این بازی تنها در یک صحنه توپ با دست مدافع تراکتورسازی در نیمه دوم برخورد کرد و با اعتراض لحظه ای هواداران پرسپولیس آن هم با سر و صدا و فریاد مواجه شده و بلافاصله فروکش کرد. خبری از فحاشی و اهانت گسترده نبوده و در مصاحبه های مربیان و داوران پس از بازی نیز صحبتی از اهانت پرسپولیسی ها نبوده ، در این میان شاید یکی دو نفر از میان تماشاگران هم ناسزایی به زبان رانده اند که از دید ناظر تیزبین فدراسیون دور نمانده و برای آن جریمه 5 میلیونی بریده اند ، الله و اعلم!

اما اهانت های تماشاگران استقلال در بازی برابر سپاهان به قدری گسترده و زننده بود و از سوی هزاران نفر یک صدا و چندین دقیقه به زبان آمد که از سوی گزارشگر بازی هم تذکر داده شد و کار به جایی رسید که آندرانیک تیموریان بازیکن خود استقلال برای تماشاگران ابراز تاسف کرد. تمامی بازیکنان و مسئولان پس از این بازی مصاحبه کرده و علیه فحاشی های صورت گرفته در ورزشگاه موضع گیری کردند و دور از انتظار نبود که این رفتار با جریمه کمیته انضباطی روبرو شود.

حال بین تخلف تماشاگران پرسپولیس در بازی تراکتورسازی که خیلی معتقدند از داوری سود برده(و این گونه هم نبوده) با فحاشی گسترده تماشاگران استقلال در بازی با سپاهان که معتقد بودند از داوری ضرر کرده اند( که باز هم این گونه نبوده) چه تناسبی وجود دارد که به راحتی اسم تبعیض روی آن می گذارند؟

خبرآنلاین با چه متر و معیاری رفتار تماشاگران پرسپولیس و استقلال را یکی حساب کرده که مجازات آن را مساوی طلب می کند؟ آنهایی که به دنبال رفع تبعیض و رعایت عدالت در احکام هستند چرا سخن از کسر دو امتیاز ، شکست سه بر صفر و دو بازی محرومیت از حضور تماشاگران پرسپولیس به دلیل رفتار مشابه تماشاگران در بازی لیگ یازدهم برابر داماش سخن به میان نمی آورند؟ مگر فدراسیون همان فدراسیون نیست و لیگ همان لیگ برتر نیست و داوری و اهانت به آن همان داوری نیست؟ چطور است که از پرسپولیس دو امتیاز کسر می شود و جریمه های متعاقب آن هم در پی می آید اما کسر یک امتیاز استقلال داد رسانه های حق طلب را در می آورد؟
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 22:45
+4
-1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

گرمی دست هایت چیست که دستهایم آنها را میطلبد ؟
در آینه چشمهایم بنگر چه میبینی؟
آیا میبینی که تو را میبیند؟
صدای طپش قلبم را میشنوی که فریاد میزند دوستت دارم؟
دوست ندارم که بگویم دوستت دارم.
دوست دارم که بدانی دوستت دارم
!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 19:13
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
سخنی با پروا نه ام :

چه زیباست بخاطر تو زیستنو برای تو ماندن و به پای تو مردن و به عشق تو سوختنو چه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودنبرای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدنای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگی استبدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباستای کاش می دانستی مرز خواستن کجاستو ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 19:10
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

بی نگاهِ عشق مجنون نیز لیلایی نداشتبی مقدس مریمی دنیا مسیحایی نداشتبی تو ای شوق غزل‌آلوده‌یِ شبهای منلحظه‌ای حتی دلم با من هم‌آوایی نداشتآنقدر خوبی که در چشمان تو گم می‌شومکاش چشمان تو هم اینقدر زیبایی نداشت! این منم پنهانترین افسانه‌یِ شبهای توآنکه در مهتاب باران شوقِ پیدایی نداشتدر گریز از خلوت شبهایِ بی‌پایان خودبی تو اما خوابِ چشمم هیچ لالایی نداشتخواستم تا حرف خود را با غزل معنا کنمزیر بارانِ نگاهت شعر معنایی نداشتپشت دریاها اگر هم بود شهری هاله بودقایقی می‌ساختم آنجا که دریایی نداشتپشت پا می‌زد ولی هرگز نپرسیدم چرادر پس ناکامیم تقدیر جاپایی نداشتشعرهایم می‌نوشتم دستهایم خسته بوددر شب بارانی‌ات یک قطره خوانایی نداشتماه شب هم خویش می‌آراست با تصویرِ ابرصورت مهتابی‌ات هرگز خودآرایی نداشتحرفهای رفتنت اینقدر پنهانی نبودیا اگر هم بود ، حرفی از نمی آیی نداشتعشق اگر دیروز روز از روز‌گارم محو بوددر پسِ امروز‌ها دیروز، فردایی نداشتبی تواما صورت این عشق زیبایی نداشتچشمهایت بس که زیبا بود زیبایی نداشت

دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 19:08
+4
saman
saman
در CARLO

با كدام ساز اين مردم بايد رقصيد؟؟!!


اگر غمگين باشي مي­گويند عاشق است.


اگر سر به زير باشي مي­گويند احمق است.


اگر مالت را با حساب خرج كني مي­گويند خسيس است.


اگر دست و دلباز باشي مي­گويند ولخرج است.


اگر خوش لباس باشي مي­گويند ژيگولو است.


اگر بد لباس باشي مي­گويند شلخته است.


اگر دير زن بگيري مي­گويند مرد نيست.


اگر زود زن بگيري مي­گويند آتشش تند است.


اگر فقير و بي پول باشي مي­گويند بي عرضه است.


اگر پول دار باشي مي­گويند اهل زد و بند است.


اگر بي قيد باشي مي­گويند لات و آسمان جل است.


اگر بخندي مي­گويند هميشه نيشش باز است.


اگر اخم كني مي­گويند عبوس و بد اخلاق است.

دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 17:57
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو را راندم،
و ساک‌هایت را در پیاده‌رو افکندم
اما بارانی‌ات که در خانه‌ام مانده بود
هذیان‌گویبی سر داد،
و با اعتراض آستین‌هایش را برای در آغوش گرفتنم
به حرکت در آورد.

وآن گاه که بارانی را از پنجره پرتاب کردم،
همچنان که فرو می‌افتاد،
دست‌های خالی‌اش را در باد برآورد،
چونان کسی که به نشانه‌ی بدرود،
دستی برآورد
یا آن که فریاد زند: کمک!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 16:48
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ