یافتن پست: #دست

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ
ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ!
ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﻭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ
ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ که ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ!
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ
ﻣﯽ ﺩﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﮐﻢ ﺍﻫﻤﯿﺖ
ﻧﺪﺍﻧﻨﺪ!

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﻕِ ﺧﻮﺏ
ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ
!
ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ .. ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ
ﺷﺪ
!
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ
...
ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 15:18
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به آرزوی بچگی ام رسیدم

چقدر دلم می خواست تو صف اول نماز جماعت باشم

این بار نه تنها صف اول ، بلکه جلوتر از صف اول جای گرفتم

حتی جلوتر از پیش نماز

همه به من اقتدا می کنند

چقدر مهم شدم

نماز تمام میشود

همه به سمتم می آیند

روی دست بلندم می کنند

چقدر عزیز شدم

چند قدمی حرکتم می دهند

یکی فریاد می زند :

بلند بگو لا اله الا الله . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 14:25
+3
be to che???!!
be to che???!!

مي دانيد اگر پسر ها نبودند چي ميشد؟






كل كل دختر و پسر, طنز پسرانه, اگر پسر ها نبودند



1-ديگه كي بود كه دخترها مسخرشون كنه و دخترا به چي مي خنديدن؟ ؟


 


۲.ديگه كي بود كه بره واسه خونه نون بخره؟


 


۳. ديگه كي بود كه هي شماره بده و منتظر بمونه؟


 


۴.ديگه كي بود كه دخترا تحويلشون نگيرن؟


 


۵.ديگه كي واسه دافا كادو بخره؟


 


۶. ديگه كي بود كه اگه يه روز از خونه نزنه بيرون مامان و بابا هي بهش بگن تا كي مفت خوري ميكني؟


 


۷.ديگه كي بود كه ۲ سال بره سربازي؟


 


۸. ديگه كيه كه عرضه گرفتن ديپلمشم نداشته باشه و هرجا بري خواستگاري با شرمساري بگي سيكله؟


 


۹.ديگه كي بود كه جوراباش عين دهنش بد بو باشه؟


 


۱۰.ديگه كي بود كه رقيب بابا باشه يعني عمرا عزيز بابا بشه؟


 


۱۱. ديگه كي بود كه وقتي همه ميرن مسافرت مواظب خونه باشه؟


 


۱2-ديگه كي بود كه با ديدن دخترها دست وپايش شل بشود؟


 


۱3-ديگه كي بود كه دخترها خرش كنند؟


 


۱4-ديگه كي بود كه دخترها سرشون داد بزنند؟


 


۱5-ديگه كي بود كه ساعت 7صبح مثل كشيكي ها دم در خونه دختر ها واسته؟(ونگهباني بده؟)


 


۱6-ديگه كي بود كه داداش دخترها به باد كتكش بگيره؟


 


۱۷-ديگه كي بود كه بابا هر روز عين خر ازش كار بكشه؟


 


۱۸. ديگه كي مامانا رو دق مي داد؟


 


۱۹.ديگه به كي مي گفتن اوا خواهر ببخشيد برادر ؟


 


۲۰. اگه پسرا نبودن كي شلوار كردي مي پوشيد بياد تو كوچه ؟


 


۲۱. اگه پسرا نبودن كي مجنون مي شد ؟


 


۲۱. اگه پسرا نبودن كي خونه رو مي كرد باغ وحش؟


 


۲۲.ديگه تو دانشگاه استاد كيو ضايع مي كرد؟


 


۲۳. ديگه كي خالي مي بست ؟


 


۲۴.اگه پسرا نبودن كي چرت وپرت مي گفت ؟


 


۲۵. اگه پسرا نبودن كي كرم مي ريخت ؟


 


۲۶. اگه پسرا نبودن كي ابروهاشو بر مي داشت ؟


 


۲۷. اگه پسرا نبودن كي تو كلاس مي رفت گچ مي ياورد؟


 


۲۸.اگه پسرا نبودن كي اشغالا رو مي ذاشت جلوي در؟


 


۳۰.كي زشت ترين موجود دنيا ميشد؟


 


۳۱. كي نمره تك كلاسو ميگرفت؟


 


۳۲.كي شهريور ميومد مدرسه؟




 


 

5 دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 14:18
+6
-1
*elnaz* *
*elnaz* *
ﻣﺎ ﺩﻣﺎﻍ ﻓﺎﺑﺮﯾﮑﯿﺎ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ ﺍزﺩﻣﺎﻏﻤﻮﻥ ﺩﺳﺘﺮﺳﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ

ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﻣﺎﻍ ﻋﻤﻠﯽﻫﺎ ﺑﺎ ﮔﻮﺵ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ﻫﻢ ﺩﺳﺘﺮﺳﯽﻧﺪﺍﺭﯾﺪ{-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 14:03
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دخترجون:

پسری که دستشو بدون ترس همه جا دور کمرت حلقه میکنه،
پسری که موقع رد شدن از چراغ قرمز دستتو محکم تر میگیره،
پسری که smsهاش کوتاه اما پراحساسه،
این پسر، پسر نیس دیونه انقد با این و اون بود که دیگه حرفه ای شده
باید قیدشو بزنی احساسی نشو :))
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 14:02
+2
be to che???!!
be to che???!!
"يكي بود يكي نبود.."

تواين دنياي بزرگ يه پسري بود كه عاشق يه دختره ميشه.پسره چندسالي عاشق ميمونه تابلاخره تصميم ميگيره به دختر بگه كه دوست دارم.بهش ميگه ولي دخترنتونست هيچ حس دوست داشتني از پسره بجز به عنوان يه برادرتوقلبش بياره...


عاشقي اين2تاشده بود مثل2تاعاشق ولي يكيشون عاشق عشقش واون يكي عاشق برادرش.چون اون هيچوقت يه داداش واقعي نداشت..


خلاصه اين داستان عاشقي عجيب اين2تاگذشت تا يكي دوسال كه دخترك هم عاشق شد.ولي ايندفعه عاشق عشقش...مونده بود با يه دل عاشق وهيچ راهي بجز صداقت و شكست غرورش پيدانكرد و غرورشو شكست و بهش گفت دوست دارم..ميخوامت...ميخوام باهات بمونم..حتي براي اين كارش ازخواهرش سيلي هم خورد ولي فكرميكرد پسره ارزششوداره ولي..


اينا از هم دوربودن با400كيلومترفاصله و ديدارماهي يكي دوبار..خيلي همودوست داشتن.دوتاشون واسه هم ازهمه چيزو همه كس ميزدن ولي اين وسط يه مشكلي بود:پسره عشق دخترك باور نداشت خيلي براي دخترسخت بود كه شبا از گريه و چشم درد عشقشوباور نكن..بارهازنگ ميزد بهشو ميگفت حالم بده..دلم تنگ ..دلتنگيشوتحمل ميكرد ولي باور نكردن عشقش غير قابل تحمل بود..واسه اينك پسرك عشقشو باوركنه دست به كارايي زد كه پسرك ازش خواسته بودكه خودش دوست نداشت.ولي فايده اي نداشت...


نميگم پسره اونو نميخواست...چراعاشقش بود وخيلي كارا واسش انجام ميداد ولي دخترك عشقشوباور داشت...


ميسوخت و ميساخت..بااون عشق صادقش آبروش پيش تنها خواهرش بخاطرپسره رفت..ازپسرك تهمت شنيد..پسره ميگفت توبه غيراز من باكسي هستي..تهمت خيانت بهش زد..ميگفت من واست يه هوس بودم..ميگفت..


تحمل دخترديگ تموم شد..ديگ زندگي كردن وتحمل اينهمه بدبختي براش سخت شده بود..عاشقش بودولي مجبور شدروي عشقش پابذاره و پسرك ولش كنه..توصحبت آخرشون پسرك زد زير همه چيزوزير هرغلطي كه انجام داده..و به دخترك گفت ديگ بمن اس نده و زنگ نزن.از جدايي اين2عاشق تقريبا يك ماه ميگذره و مونده يه دختر بدبخت تنها باكولباري گناه وكلي تهمتو يه دل شكسته ...


اين داستانوگفتم كه بگم بعضيا ارزش شكستن غرور دارن حتي اگه ي دختر غرورشو بشكن..بعضيا ارزش يه عشق واقعي..وحتي گذشتن از همه چيز بخاطرشونو دارن ولي بعضيا حتي ارزش يه نگاه كردن هم ندارن...

دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 13:07
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


اصلا شور و شعف خاصی توی جمله “دیدی گفتم” وجود داره ! لامصب یه جور احساس دانایی خفن به آدم دست میده اون لحظه !


دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 12:24
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


تو همیشه میگفتی : من یه تار موی تو را به هیچکس نمیدهم ! اینقدر تارهای موی من را به این و آن دادی تا کچل شدم ! حالا برو دست از سر کچلم بردار … {-40-}


دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 12:23
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

این روز ها آنقدر با خودم مشکل دارم که پشت سر خودم حرف میزنم یکی به دو میکنم / با آینه لباس هایم را به دو رنگی متهم میکنم و هر صبح / بهم میزنم حال دنیا را در فنجان های قهوه ندیده بی آنکه نگران این باشم که فال ِ آدمهایش از هم سر در بیاورد دنیای هر جایی ِ من / دامنش را هم بالا بگیرد چیز جدیدی برای نشان دادن ندارد نفس کشیدن در گیر و دار اکسیژن های بی سرو پا که در ادکلن های اطرافیانم سرک کشیده اند زندگی دسته جمعی با تفکر های تک سلولی که در بستر ِ سنت / تکثیر می شوند خواب آلودگی درمیان هجوم میله ای که به دست ها آویزان شده در مترو تکرار .... رار ... ار .... تکراری ام

دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 11:56
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

در زندگی سه چیز باز نمیگردد:
زمان،کلمات و موقعیتها
.
سه چیز نباید از دست برود
:
آرامش،امید و صداقت.
سه چیز قطعی نیست
:
رؤیاها،موفقیت و شانس
.
و سه چیز از با ارزش ترینهاست
:
عشق،اعتماد به نفس و دوستان واقعی
.

دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 11:44
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ