یافتن پست: #دست

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



حالا که من نیستم فکرت کجا میره ؟؟؟
کی جای من امشب دستاتو میگیره ؟؟؟
حالا که من نیستم دلتنگِ کی میشی ؟؟؟
بی من کجا میری ؟؟؟ سر گرمِ چی میشی ؟؟؟
حالا که من نیستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم ...!!!



دیدگاه  •   •   •  1393/06/14 - 23:29
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

 چقدر خوشبختی نزدیکه کنار من که راه میری...از این دنیا رها میشیم تو که دستامو میگیری



">تو که باشی همه دنیا شبیه آرزوم میشه....روزای سرد تنهایی تو که باشیتموم میشه

آهنگ عارف عزیز



دیدگاه  •   •   •  1393/06/14 - 22:08
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



خوراک لوبیاچیتی با قارچ ( غذای دانشجوئی )

مواد لازم :
لوبیا چیتی : یک لیوان
قارچ : دو عدد
سیب زمینی : یک عدد کوچک
افزودنیهای مجاز : نمک ، فلفل، گلپر، آبلیمو و …

طرز تهیه :
از این غذا آسونتر، خودشه. فقط کافیه لوبیا چیتی رو چند ساعت توی آب خیس کنید و اگر تونستید یکی دو بار آبش رو عوض کنید. به این ترتیب سبک تر می شه و کسانی که ناراحتی معده دارند هم می تونند از این غذا بخورند. بعد از چند ساعت خیس خوردن، بگذارید بپزه. نیم پز که شد، بهش نمک اضافه کنید. (یادتون باشه هیچوقت از اول به حبوبات نمک نزنید. چون دیر می پزند. آخرش هم نریزید که دیگه نمک به خوردش نمی ره.) نمک رو که زدید، سیب زمینی رو نگینی خرد کنید و اضافه کنید. یک ربع مانده به آخر پخت، قارچ ها رو خرد کنید و توی خوراک بریزید. اگر دوست داشتید لعابش بیشتر باشه و خوراکتون غلیظ تر بشه، یک ملاقه از آب خوراک رو توی کاسه بریزید و کمی صبر کنید. بعد دوسه قاشق آرد توی این کاسه اضافه کنید و کمی هم رب یا گوجه رنده شده بریزید و هم بزنید. آرد که حسابی باز شد، (مواظب باشید گوله گوله نباشه. حسابی لهش کنید!) اینها رو توی خوراک بریزید.

موقع خوردن می تونید از گلپر، فلفل سیاه و آبلیمو برای طعم دادن به خوراکتون کمک بگیرد. نوش جان!

دانشجویان عزیز می توانند قبل از رفتن به کلاس، لوبیا را خیس کنند و هنگام بازگشت، آن را بپزند. بعد دم دست هرچی که داشتند در آن بریزند. هر کدام از موارد ذکر شده هم که باب میل نبود، حذف بفرمایند!
1 دیدگاه  •   •   •  1393/06/14 - 18:17
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



املت ( غذای دانشجوئی )

توضیح: املت یکی از غذاهای مورد علاقه من هست چون دست آشپز در درست کردن املت باز است. تقریبا هر چیزی را می‌توان در یک املت جاسازی کرد! البته به شرطی که مواد مصرفی با هم همگن باشند ، مثلا شیرین وشور را نباید با هم قاطی کرد و … املت غذایی است که صد در صد بدرد دانشجوها و آدم‌های تنها می‌خورد که وقت زیادی برای طبخ ندارند در ضمن می‌تواند غذای کاملی باشد.
ملیت: دانشجویی

مواد لازم:
● ۶ عدد تخم‌مرغ
● ١۵٠ گرم قارچ
● ١۵٠ گرم پنیر پیتزا
● ٩ تا ١٠ ورق پپرونی یا هر نوع کالباس یا از این نوع که دوست دارید
● ١ عدد پیاز
● ١ تا ٢ پر سیر
● ١ تا ٢ عدد فلفل سبز اگر غذای تند دوست ندارید اینو حذف کنید
● ٣ تا ۴ قاشق سوپ خوری شیر یا آب
● روغن یا کره به مقدار کافی

ظروف و وسایل لازم:
یک ماهی تابه تقریبا 28 تا 30 سانتیمتری ، یک کاسه برای مخلوط کردن مواد

طرز تهیه:
قارچ ها را بشویید و به اندازه‌های یک سانتیمتر در یک سانتیمتر خورد کنید. فلفل سبزها را هم بشویید و بعد آنرا از وسط تقسیم کنید تخم‌های آنرا خارج کنید و خورد کنید. پنیر پیتزا را با رنده رنده کنید.
تخم مرغ‌ها را داخل کاسه بشکنید شیر یا آب را به آن بیفزایید پنیر رنده شده را هم اضافه کنید نمک و فلفل به اندازه کافی بزنید و با چنگال خوب هم بزنید. اینها را به حال خود رها کنید.
پیاز را خورد کنید و آنرا در ماهی تابه سرخ کنید آخرهای سرخ شدن پیاز سیر را هم خورد کرده کمی با پیاز سرخ کنید. فلفل و قارچ را به آن بیفزایید و سرخ کنید.
مخلوط تخم مرغ و دیگر مواد را که با هم مخلوط کرده بودید در ماهی تابه بریزید و خوب هم بزنید پپرونی یا کالباس را روی آن بصورتی که در تصویر مشاهده می‌کنید قرار دهید. شعله را کم کنید و در ماهی تابه را ببندید. املت را تا زمانی که سفت شود روی شعله ملایم طبخ کنید.
این هم طرز تهیه بزرگترین املت جهان
دیدگاه  •   •   •  1393/06/14 - 18:11
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مردی مرده بود و او را غسل داده و کفن کرده بودند
و روی تخت غسالخانه گذاشت بودند تا تابوت بیاورند و تشیعش کنند،
زنش را دیدند که بادبزنی به دست گرفته
و کفن او را که از آب غسل مرطوب شده بود، باد می زند !
گفتند : عجب زن با مهر و محبتی که حتی بعد از مرگ شوهرش به فکر آسایش اوست
نزدیک رفتند و گفتند :
ای زن ، مرده را خیسی و خشکی و سردی و گرمی تفاوت نمی کند،
خودت را به رنج مینداز !
زن گفت : آخر، شوهرم وصیت کرده که تا کفنش خشک نشده، شوهر نکنم

{-7-}
.
دیدگاه  •   •   •  1393/06/14 - 17:45
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یاوران مسم:

یاوَران مَسِم(من مستم دوستان)
یاوَران مَسِم(من مستم دوستان)
مِن مَسِ مَخمور باده ی اَ لَسِم(من مست مخمور باده ازلی هستم)
لوتفِ دوس هاما مُوحکَم گِرد دَه سِم(لطف دوست امد و محکم دستم را گرفت)

شوئله ی نارِ عِشق پَر چی ﮊََه پُوسِم (شعله اتش عشق از پوستم بیرون زد)
شوئله ی نارِ عِشق پَر چی ﮊََه پُوسِم (شعله اتش عشق از پوستم بیرون زد)
خالی ﮊَه خاکی مَملو ﮊَه دوسِم(از چیزهای خاکی و دنیوی خالی شدم و حالا وجود دوست تمام وجودم را فرا گرفته است)
یاوَران مَسِم(من مستم دوستان)
یاوَران مَسِم(من مستم دوستان)
مِن مَسِ مَخمور باده ی اَ لَسِم(من مست مخمور باده ازلی هستم)
لوتفِ دوس هاما مُوحکَم گِرد دَه سِم(لطف دوست امد و محکم دستم را گرفت)

**************
یاوَران مَسِم(من مستم دوستان)
یاوَران مَسِم(من مستم دوستان)
مِن مَسِ مَخمور باده ی اَ لَسِم(من مست مخمور باده ازلی هستم)
لوتفِ دوس هاما مُوحکَم گِرد دَه سِم(لطف دوست امد و محکم دستم را گرفت)
لوتفِ دوس هاما مُوحکَم گِرد دَه سِم(لطف دوست امد و محکم دستم را گرفت)

فَرماوَه ساقی بلوا مینای مِن(ساقی گفت از مینای من بنوش )
سَرشار که سا غَر بِدهَ پَیا پِی (ساغر جام لبریز را پیاپی بده)
پَیا پِی پِر کِرد پَیا پِی نوشام(پیاپی پر کرد و پیاپی نوشیدم)
تا کِه دیده ی دِل هِجرَ دوس نوشا (تا چشم دل دوری دوست را احساس کرد)

شوئله ی نارِ عِشق پَر چی ﮊََه پُوسِم (شعله اتش عشق از پوستم بیرون زد)
شوئله ی نارِ عِشق پَر چی ﮊََه پُوسِم (شعله اتش عشق از پوستم بیرون زد)
خالی ﮊَه خاکی مَملو ﮊَه دوسِم(از چیزهای خاکی و دنیوی خالی شدم و حالا وجود دوست تمام وجودم را فرا گرفته است)
یاوَران مَسِم(من مستم دوستان)
یاوَران مَسِم(من مستم دوستان)
مِن مَسِ مَخمور باده ی اَ لَسِم(من مست مخمور باده ازلی هستم)
لوتفِ دوس هاما مُوحکَم گِرد دَه سِم(لطف دوست امد و محکم دستم را گرفت)
لوتفِ دوس هاما مُوحکَم گِرد دَه سِم(لطف دوست امد و محکم دستم را گرفت)

اِی دِل تا کَسی چُو خوم نای وَ جوش (ای دل تا کسی مانند خم نجوشد)

اِی دِل تا کَسی چُو خوم نای وَ جوش (ای دل تا کسی مانند خم نجوشد)

حَلقه ی بَندَگی عِشق نَه کِی وَ گوش (و حلقه بندگی عشق را به گوش نکند)
مَحرَمِ نمو هرگز وَ اَسرار (هرگز محرم اسرار نمیشود)
مَحرَمِ نمو هرگز وَ اَسرار (هرگز محرم اسرار نمیشود)
نَخلِ ئومیدِش دوسی نایِر بار(نخل امیدش میوه دوستی نمی گیرد)
نَخلِ ئومیدِش دوسی نایِر بار(نخل امیدش میوه دوستی نمی گیرد)
نَخلِ ئومیدِش دوسی نایِر بار(نخل امیدش میوه دوستی نمی گیرد)
دیدگاه  •   •   •  1393/06/14 - 12:20
+2
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم و یا از روی خود خواهی فقط خود را بسندیدم. اگر از دست من در خلوت خود گریه میکردی اگر بد کردم و هرگز به روی خود نیاوردی. اگر زخمی چشیدی گاه گاهی از زبان من. اگر رنجیده خاطر گشتی از لحن بیان من...حلااااالم کن...
دیدگاه  •   •   •  1393/06/13 - 20:15
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دو تا کار هست که ” زنها ” بیشتر از مردها انجام میدن ، ولی‌ کیفیتِ کارِ ” مردها ” خیلی‌ بهترِ !
آشپزی و خاله زنک بازی !

جیییییییییییقققققققق دستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت هوراااااااااا
دیدگاه  •   •   •  1393/06/13 - 17:04
+5
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﯾﻪ ﺩﺳﺘﻤﺎل ﺳﻔﯿﺪ، ﻭﺭﺩﺍﺭ ﺑﺮﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ..!

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.





ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ...

ﺁﻣﻨﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﺗﻮ ﺟﺎﻡ ﺷﺮﺍﺑﻪ ﻣﻨﻪ ....

ﺁﻣﻨﻪ ﺍﺧﻤﻪ ﺗﻮ ﺭﻧﺠﻮ ﻋﺬﺍﺑﻪ ﻣﻨﻪ ...

ﺟﻮﻧﻢ ﺯِ ﺩﺳﺘﺖ ﺁﺗﯿﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻬﺮِ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺑﯿﺮﻭﻥ

ﻧﺮﻓﺘﻪ ...

ﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁ ﻣﺂﺁﺁﺁﺁﺷﺂﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﻻﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁ

ﺁﺁﺁﺁﺁ

ﻫﺎﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁ ﺑﯿﺎ ﻭﺳﻂ ﻧﺘﺮﺱ ﻫﺂﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁ

ﺩﺱ ﺩﺱ ﺩﺱ ﺩﺱ

" @ /

))

((

_/ \_

متن خاصی به ذهنم نرسید، گفتم یکم فضا رو شاد کنم
دیدگاه  •   •   •  1393/06/13 - 16:13
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥








کودک میشوم!

دستانی میخواهم که آرامم کنند

مهربانی که به فکر دلتنگی هایم باشد

ولی هیچ کس نمیداند

که بجر تو هیچ نمیخواهم!






دیدگاه  •   •   •  1393/06/13 - 16:09
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ