یافتن پست: #دست

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خدایا کفر نمیگویم،
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.

خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟
دیدگاه  •   •   •  1392/04/5 - 15:35
+2
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO

از کسی که دوستش داری ساده دست نکش !

شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی

و از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن

چون شاید

هیچوقت

هیچ کس

تو رو به اندازه اون دوست نداشته باشه !!
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/5 - 15:11
+4
مهسا
مهسا
سلامتیه اونایی که خیلی وقته ...
دیگه نه میکشن..نه میکشن..
نه میکشن..نه میکشن..نه میکشن...
...........
دیدگاه  •   •   •  1392/04/4 - 21:50
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سلامتی همه اونایی که تو همین خاک متولد شدن
واسه همین خاک جنگیدن و جزو همین خاک شدن
سلامتی شهیدا ، حاج حسینا ، تو دلی ها
سلامتی ناصر حجازی ها ، ایرج قادری ها
سلامتی استعدادایی که ، ستاره نشدن اما

ایرونی موندن و اسطوره میشن

سلامتی اسطوره هایی که با بی لطفی خدافظی کردن
آقا مهدوی کیا ، علی آقا کریمی
سلامتی داداشیای تو زندون
دست فروشای تو میدون
سلامتی پدر مادرا
سلامتی دست تنگا
سلامتی درد دیده ها ، داغ دارا ، بیمارا
دیدگاه  •   •   •  1392/04/4 - 21:31
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
قبلنا پشه ها دست و گردن میخوردن,الان لب میخورن

ترسم از آینده ست ما هم که خوابمون سنگییین :|
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/4 - 21:26
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
از هر گروه و هر نژاد
دست بر دست هم باید نهاد
فارغ از هر زنده باد و مرده باد
سر به راه مملکت باید نهاد
مام و میهن عاشق صلح صفاست
بچه ها این پرچم خیلی قشنگ
پرچم سبز و سفید و سرخ رنگ
هم نشان از صلح دارد هم ز جنگ
خار چشم دشمنان چشم تنگ
افتخار ما به آن بی انتهاست...
بچه ها این خانه ی اجدادی است
گشته ویران تشنه ی آبادی است
خسته از شلاق استبدادی است
مرحم دردش کمی آزادی است
مرحم دردش کمی آزادی است.
بچه ها این کار فردای شماست...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/4 - 21:20
+7
Burden
Burden
اینم ترانه و ترجمه آهنگ پروفایلم

البته باید برید دیدگاه ببینید!{-7-}

با صدای استاد Adele

{-50-}
آخرین ویرایش توسط Opeth در [1392/04/4 - 14:05]
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/4 - 14:00
+5
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هی غریبه...

رو کسی دست گذاشته ای که همه ی دنیای من است...

بی وجدان آنقدر راحت به او نگو عزیزم!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/4 - 12:06
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ :
ﺑﭽﻪ : ﺑﺎﺑﺎ ﭼﯽ ﺷﺪ ﺑﺎ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪﯼ ? ! ﭘﺪﺭ :
ﻫﯿﭽﯽ ﭘﺴﺮﻡ , ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺗﻮ ﺟﺸﻦ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺩﯾﺪﻣﺶ ،
ﭘﺮﭼﻢ ﺑﻨﻔﺶ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﻮﺩ , ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺎﻧﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯿﺸﺪ ،
ﭘﺮﭼﻤﺘﻮﻧﻮ ﺑﺪﯾﻦ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ , ﻣﺎﻣﺎﻧﺘﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ .. ﺩﻭ ﺭﻭﺯ
ﺑﻌﺪﺷﻢ ﺗﯿﻢ ﻣﻠﯽ ﺭﻓﺖ ﺟﺎﻡ ﺟﻬﺎﻧﯽ , ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺎﻣﺎﻧﺘﻮ
ﺩﯾﺪﻡ , ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﭘﺮﭼﻢ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﻮﺩ , ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺎﻧﻢ
ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯿﺸﯿﺪ , ﭘﺮﭼﻤﺘﻮﻥ ﺑﺪﯾﻦ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ, ﻣﺎﻣﺎﻧﺖ
ﺑﺎﺯﻡ ﺧﻨﺪﯾﺪ ... ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺑﻌﺪﺷﻢ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺣﺎﻻ
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﻣﺸﮑﻞ ﺍﺯ ﭘﺮﭼﻢ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ , ﯾﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ
ﻣﺎﻣﺎﻧﺖ ....
دیدگاه  •   •   •  1392/04/4 - 11:55
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دقت کردین آدم وقتی همه سوالای امتحانو بلده،
یه احساس دستپاچگی و هول شدن بهش دست میده ؟
اصن دستخط آدم از نستعلیق به میخی سومری تغییر حالت میده !
آدم دوست داره مثل قارچ خور از روی سوالا بپره
و سریع پاسخنامه رو ببره بکوبه تو صورت مراقب !
حالا هیبت نفر اول بلند شدن و برگه رو تحویل دادن بماند
دیدگاه  •   •   •  1392/04/4 - 11:24
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ