ramin
آن کس که میگفت دوستم دارد، عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد، رهگذری بود که روی برگهای خشک پاییزی راه میرفت، صدای خشخش برگها همان آوازی بود که من گمان میکردم میگوید: دوستت دارم
سیاهه ای از آسمان
خوشبختی در ایلام:زنی است/که شکم پنجمش را هم دختر زاییده/روی نفت خوابیده/کبریت زیر سرش می گذارد
خوشبختی در تهران:زنی است/که ۲۰۶ نقره ای دارد/و دنبال جای پارک می گردد/از اینجا تا تهران/ 800کیلومتر راه است!
payam65
بی تو،من با هر برگ پائیزی می افتم.بی تو،من در چنگ طبیعت تنها می خشکم
بی تو،من زندگی را،شوق را،بودن را،عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی رااز یاد می برم
بی تو،من در خلوت این صحرا،درغربت این سرزمین،درسکوت این آسمان،درتنهایی این بی کسی،نگهبان سکوتم،حاجب درگه نومیدی،راهب معبد خاموشی،سالک راه فراموشی ها،باغ پژمرده ی پامال زمستانم.
reza
رویاهامان گاهی دست یافتنی
وگاهی در بستر نابودی
گاهی در اوج
گاهی با موج
گاه راه میروی تا برسی
گاهی میروی تا رفته باشی
وباز نمانی
امروز هم راه نیمه را نرفته ایم
reza
میشـه دل به هرکس داد
نمیشـه از نفس افتاد
پرنده با پر بستـه ، نمیشه از قفس آزاد
نمیشه شب به شب خوابید ، فقط کابوس وحشت دید
نمیشه در سکوت خود ، صدای گریه رو نشنید
نمیشه غرق در غم بود ، ولی از گریه رو گردوند
نمیشه تا ته آواز ، فقط از ترس فردا خوند
گلـوی ساز دلتنگی ، پر از فریاد خاموشه
دوباره سر بده هق هق ، بذار دست صدا رو شه
نمیشه دل به هر کس داد
نمیشه دل به هر کس بست
نمیشه رفت و راهی شد ، رسید اما به یک بن بست
چه رسم ناهماهنگی ، همیشه رسم تقدیره
نمیشه بود و عاشق بود ، واسه عاشق شدن دیره
reza
برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است
تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق میزند
در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم
ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم تا مثل باران هر صبح برایت شعری می سرودم
آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم
و به شوق تو اشک می شدم
و بر صورت مه آلودت می لغزیدم
ای کاش باد بودم و همه عصر را در عبور می گذراندم
تا شاید جاده ای دور هنوز بوی خوب پیراهنت
را وقتی از آن می گذشتی در خود داشته باشد
که مرهمی شود برای دلتنگی هایم
zahra
ای قطار ، راهت را بگیر و برو ! دیگر نه کوه توان ریزش دارد و نه ریزعلی پیراهن اضافه ، دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست .
zahra
می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند ستايش کردم ، گفتند خرافات است عاشق شدم ، گفتند دروغ است گریستم ، گفتند بهانه است خندیدم ، گفتند دیوانه است دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم
دین یعنی ارزش
1391/01/12 - 00:59ارزش یعنی دانستن
دانستن یعنی حقایق
حقایق یعنی خوبی ها
خوبی یعنی انسانیت
انسانیت یعنی نور
نور یعنی خدا
.........
پس اسلام و مسیحیت و یهودیت و غیره دست آورد خودمون هستند
دین یعنی خدا
ma khoda ro chejori bayd beshnasim?
1391/01/12 - 02:57 توسط Mobileخدا رو باید کشف کنی
1391/01/12 - 15:16کشف هم فقط با جستجوی سر نخ ها انجام میشه
.........
1391/01/13 - 00:29پس اسلام و مسیحیت و یهودیت و غیره دست آورد خودمون هستند
دین یعنی خدا
اخه این چه حرفیه دین اسلام و مسیحیت و یهودیت دینهایی هستند که خداوند برای ما فرستاده شاید بعضی از دین ها کمی تحریف شده باشند ولی دست اورد خودمون نیستند
خدا رو باید کشف کرد ولی دین این راه رو به ما نشون میده
دست آورد خودمون یعنی چی؟
1391/01/14 - 08:47یعنی اینکه چون ما نیاز بهش داشتیم باید یا به دستش می اوردیم یا بهمون داده میشد
مثل غذا:انسان چون بهش نیاز داشت به دستش اورد
مثل اتو مبیل چون بهش احساس نیاز کردیم به دستش اوردیم
دین ها در اثر نبود تفکر برای ما فرستاده شدند
چون حاضر نشدیم در مورد بت هامون تفکر کنیم
همین حالا هم با اسم اسلام بت های زیادی رو میپرستیم
دین حقیقی یعنی خود خدا