یافتن پست: #روزها

saman
saman
در CARLO
توهم با من نمی مانی برو بگذار برگردم



دلم می خواست می شد با نگاهت قهر می کردم



برایت مینویسم آسمان ابریست دلتنگم



و من چندیست دارم با خودم با عشق می جنگم



اگر می شد برایت می نوشتم روزهایم را



و سهم چشمهایم را سکوتم را صدایم را



اگر می شد برای دیدنت دل دل نمی کردم



اگر می شد که افسار دلم را ول نمی کردم



دلم را می نشانم جای یک دلتنگی ساده



کنار اتفاقی که شبی ناخوانده افتاده



همیشه بت پرستم بت پرستی سخت وابسته



خدایش را رها کرده به چشمان تو دل بسته



توهم حرفی بزن چیزی بگو هرچند تکراری



بگو آیا هنوزم مثل سابق دوستم داری؟



خودم می دانم از چشمانت افتادم ولی این بار



بیا و خورده هایم را ز زیر دست و پا بردار



من چه تلخم امروز
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 12:51
+5
saman
saman
در CARLO
تکه تکه خاطرات شکسته را کنار هم چیدم


تکه تکه روزهای از دست رفته را


اما تو نبودی...


چقدر جایت میان خاطراتم خالی بود


در تمام آن روزها


چقدر به احساس بودنت نیاز داشتم


چقدر...


حالا تو هستی


جایی دورتر از گذشته و نزدیکتر به روزهای



در پیش


جایی میان خاطرات بارانی این روزهایم


کجایی....


دل نگرانی هایت ، دل نگرانم می کند


چقدر حرف برای گفتن با تو دارم


و چقدر واژه کم می آورم امروز برای



از تو نوشتن...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 09:25
+4
binam
binam
در CARLO
کاش میمرد این ساعت دلتنگی

و کاش نگاهم بدون تصور خاطراتت بسته میشد

نه غروب برایم معنی دارد نه طلوع

نه سکوت را میفهمم نه شلوغی را

کاش بمیرد این ساکن شدن

بمیرد این روزهای ساده و بی تو گذشتن

حتی مـــــــــــرد بودن را دیگر دوست ندارم

نه مرد نه زن دیگر هیچ چیز را دوست ندارم

سکوت کنم و دلم را ببندم روی تمام احساسات

که این خانه خراب از ابتدا هم خانه خراب بود





بی نام
دیدگاه  •   •   •  1392/04/15 - 22:48
+4
saqar
saqar
در CARLO
روزگار عجيبيست !
اين روزها بعضي ها راه مي روند تا غذايشان هضم شود و عده اي مي دوند تا گرسنه نمانند …
دیدگاه  •   •   •  1392/04/15 - 19:14
+3
saman
saman
در CARLO
کاش دليل اين همه سکوت را مي دانستم
من غرق در سکوتي سردم و تو در خنده هاي گرم چنان مستانه به سر مي بري که دگر هيچ يادي از کسي که ساليان سال تو را عاشقانه مي نگريست و صادقانه دوست داشت نمي کني
آري...
من دگر براي تو تمام شده ام و با رفتنت مرا از پيش تنهاتر کردي شايد تو اکنون خوشبخت باشي کاش مي دانستي که من آرزويي جز شاد بودنت ندارم
کاش...
اما تو رفتي و حتي براي احترام به تمامي روزهايي که در کنارم بودي نگاهي به نشانه عشق نکردي و من دوباره شکستم و اين بار آنقدر خرد شدم که ساده مي گويم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/15 - 09:38
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
به سلامتیه نسل من که خسته شد از بس دزدکی بوسید...
دزدکی حرف زد...
دزدکی در آغوش گرفت...
دزدکی عشق بازی کرد...
دزدکی دوست داشت...
خسته شد....
خسته ...
این روزها شیرین میزنم ؛ بی آنکه پای فرهادی در میان باشد
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 12:03
+3
saman
saman
در CARLO
اگر عشق نبود

به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟

کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟

و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟

آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم…

اگر عشق نبود

اگر کینه نبود

قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند

اگر خداوند

یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد

من بی گمان

دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز

هرگز ندیدن مرا

آن گاه نمی دانم

به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت
دیدگاه  •   •   •  1392/04/13 - 12:13
+5
saman
saman
در CARLO
گهواره ام را تاب بده
این روزها نا ارام شده ام

بوسه بارانم کن

و تبسمی از سر شوق

پیشانی دنیا بلند است

موهایم را بباف که دلم برای دستانت تنگ است

اه خدایا

تاب بده گهواره ام زمین را

ارام و قرار ندارم انگار این روزها به تو هم ایمان ندارم

تاب بده گهواره ام را

ارامم کن
دیدگاه  •   •   •  1392/04/13 - 10:48
+2
*elnaz* *
*elnaz* *
این روزهایم را ببخشید… دیگر در آب نمیشود…...........
دیدگاه  •   •   •  1392/04/13 - 00:37
+3
saqar
saqar
در CARLO
اين روزها هرزگي مختص به تن فروشي نيست

و ربطي به جنسيت هم نداره

همين كه از اعتماد كسي

سوءاستفاده كني....هرزه اي

همين كه به دروغ بگي

دوستت دارم....هرزه اي

همين كه خيانت كني....هرزه اي

همين كه رفاقتت به خاطر

پول باشه....هرزه اي

همين كه راز كسي رو بعد از

قطع رابطه به ديگران بگي....هرزه اي
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 18:27
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ